الشّراء- پرداختن قيمت و گرفتن جسم قيمت شده است، فروختن و خريدن را
بيع و شراء گفتهاند كه هر دو بجاى هم بكار مىرود براى تصوّرى كه از جنس و متاع و
بهاء آن به نظر مىرسد و بر اين معنى خداى عزّ و جلّ گويد:
(وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ-
20/ يوسف) (كه واژه شراء- در اين آيه بجاى فروختن يا (بيع) بكار رفته است و پيامبر
7 فرمود:
(لا يَبِيعَنَ
أحدكم على بيع أخيه».
يعنى خريدار چيزيكه برادرت مىخرد نشويد. (رو دست خريد او نرويد كه
گرانى پيش آيد).
أَبَعْتُ الشّىء- آنرا براى فروش
عرضه كردم، چنانكه شاعر گويد:
فرسا فليس جواده بمباع
(اسبى كه وفاء خوبيهايش عرضه و فروخته نشده
است).
باب مفاعله اين واژهها- مُبَايَعَة و مشاراة است، خداى تعالى گويد: (وَ
أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا-
275/ بقره) و (لا بَيْعٌ فِيهِ وَ لا خُلَّةٌ-
254/ بقره).
عبارت- بَايَعَ
السّلطان[1]- اطاعت او
را در برابر عطاى اندكش پذيرفت.
خداى عزّ و جلّ گويد: (فَاسْتَبْشِرُوا
بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بايَعْتُمْ بِهِ- 111/ توبه) كه
اشاره به بيعت رضوان است (يعنى بيعت مؤمنين با پيامبر 6 كه در آيه بعد اشاره
مىكند و مىفرمايد: (لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ
الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ
تَحْتَ الشَّجَرَةِ- 18/ فتح) و همچنين بمطلبى كه در آيه
ديگر فرمايد: (إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ- 111/ توبه).
و امّا واژه- الباع- يعنى فاصله ميان دو دست كه بطرفين باز مىشود از
باع، يبوع، است نه از- باع يبيع- به دلالت اينكه گويند:
باع فى السّرّ يبوع: وقتى كه دستش را دراز كرد.
بول
: البَال، حالتى است كه در اثر آن حالت، توجّه و
اهمّيت دادن حاصل مىشود و يا از آن پروا مىشود- ما
بَالَيْتُ بكذا بَالَةً-
يعنى از او پروا نداشتم و به آن
[1] تاريخچه اين واژه كه از قرن چهارم هجرى ببعد در باره
نامداران به كار رفته و از طرف چه كسى نخستين بار بكار رفت در تفسير واژه( سلط)
مفصّلا ذكر خواهد شد.