و باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ- يعنى در جايى قرار گرفتند و
به حالتى برگشتند كه غضب و عقوبت خداوند با ايشان بود و در عبارت- باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ- كلمه
بِغَضَبٍ در موضع حال است مانند- خرج بسيفه- يعنى برگشت و
در حال خشم با شمشير آمد ولى در حالت مفعولى نيست مانند- مرّ بزيد: سودائى شد بكار
بردن حرف (ب) بر سر غضب در آيه براى تنبّه و آگاهى دادن به اين است كه آن حالت و
جا و مكانى كه آن را موافق خود مىداند با خشم و غضب خداوند همراه است چه رسد به
ساير مكانها كه عواقب آنها در حدّى است، كه در سخن خداى چنين بيان شده (فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ- 21/ آل عمران) و (إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِي وَ إِثْمِكَ- 29/ مائده) يعنى در اين حال
اقامت كنى، و بمانى (سخن فرزند صالح حضرت آدم است به برادرش، مىگويد من به سوى تو
دست دراز نمىكنم تا در حالتى كه گناه من و خودت را بر عهده دارى قرار گيرى (فَتَكُونَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ وَ ذلِكَ جَزاءُ الظَّالِمِينَ)
و تا اهل آتش شوى كه جزاء ستمگران همان است).
گفتهاند-
أنكرت باطلها و بؤت بحقّها
(باطلش را انكار كردم و تو حقّش را ثابت كردى و
باقى گزاردى). كسى كه مىگويد- أقررت بحقّها- تفسيرش به مقتضاى گفتن و معنى لفظيش
بلكه بايد عملا اقرار كند و حقّ را اثبات نمايد. و-
باءة- كنايه از همبستر شدن با همسر و مقاربت است.
(يعنى خداوند زنده و پايدارت بدارد) اصل واژه بيّاك- بوّأك منزلا-
است (يعنى تو را در جايى ثابتت بدارد).
[1] خلف احمر يا ابو محرز بن حيّان از راويان مورد اعتماد و از
دانشمندان سترگ عصر خويش است كه در ادبيّات و زبان عرب بر راه و روش اصمعى است به
طورى كه گفتهاند، اصمعى شاگرد او بود.
اخفش مىگويد كسى را داناتر به شعر از- خلف احمر و اصمعى
نيافتم متنبّى شاعر معروف گفته است، خلف احمر از خودش شعر مىساخت و بعربها نسبت
مىداد، امّا بعدا راه زهد و پرهيزكارى پيش گرفت و شبها به ختم كردن، و خواندن
قرآن مىپرداخت بطوريكه بعضى از ملوك مال و پول زيادى به او مىدادند كه شعر
بسرايد امّا از اين كار ابا مىكرد، خلف حدود سال 180 هجرى وفات يافت، بغية
الوعاة/ سيوطى ج 1 ص 554- ريحانة الادب مدّرس تبريزى.