: التَّبّ و التَّبَاب: پيوسته در
خسران و زيانكارى بودن، و افعالش، تَبّاً له و تَبَ له و تَبَّبْتُهُ است و در حالتى
بكار مىرود كه به كسى خطاب كنى و بگوئى خسرانت با دو در معنى استمرار مىگويند، اسْتَتَبَ لفلان كذا-
يعنى خسرانش ادامه يافت.
آيه (تَبَّتْ يَدا أَبِي
لَهَبٍ[1]- 1/ مسد) يعنى
دستش و نفسش پياپى در زيانكارى است مثل آيه (ذلِكَ هُوَ
الْخُسْرانُ الْمُبِينُ- 15/ زمر) و (وَ ما زادُوهُمْ غَيْرَ تَتْبِيبٍ- 101/ هود)
يعنى ضرر زدن و خسارت و (وَ ما كَيْدُ فِرْعَوْنَ إِلَّا فِي تَبابٍ- 37/ غافر)
(تباب در اين آيه يعنى زيان و هلاكت).
تبت
: التّابوت كه ميان ما
معروف است، وسيله انتقال اموات بآرامگاهشان است و آيه (أَنْ يَأْتِيَكُمُ
التَّابُوتُ- 248/ بقره) گفته شده، تابوت- مخصوصى بوده كه از چوب تراشيده
شده و در آن حكمتى بوده و نيز گفته شده كه منظور از- تابوت- در اين آيه تعبيرى است
از قلب انسان و آرامش دل و دانشى كه در دل است.
[1] در تفسير واژه- تب و تبّت- همانگونه كه راغب ; بيان
داشته در حالت نفرين و دعا- تبّا له و تبّ له- است ولى در آيه( تَبَّتْ يَدا أَبِي لَهَبٍ- 1/ مسد) فاعل فعل تبّت، يدان- است كه به
ابى لهب اضافه شده و حرف( ن) آن حذف شده كه بايستى لفظ آنرا بصورت( دستان ابو لهب
پيوسته زيانكار است) معنى كرد، امّا در معنى تقديرى مراد از اسناد فعل به دست همان
جان و روح آدمى است و در زبان عرب چنين روشى معمول است كه كل چيزى را به بعضى از
آنچيز تعبير مىكنند، چنانكه در آيات قرآن مثل آيه( بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ- 95/ بقره) كه مال و قدرت و عمل به- دست- تعبير شده است امّا واژه تَبَ- كه بعد از آيه اوّل آمده است، همان لغت يا بريده باد است كه
مقدّمه لعنت را خود ابى لهب فراهم ساخته و همواره به خسران خويش يعنى نافرمانى از
خدا و رسول و به كفر خويش ادامه داده و مستوجب لعن، و نفرين ابدى گشته، آيه سوّم
هم كه به مال او و آنچه به دست آورده اشاره مىكند تأييد بر تفسير صحيح يد- به مال
و قدرت است كه او را بىنياز از عذاب و عقوباتش نمىكند و نيز گفتهاند كه اضافه
شدن لعنت به دستان ابو لهب براى اين است كه با دستانش بسوى پيامبر6 سنگ پرتاب
كرده و عبارت وَ ما
كَسَبَ،- هم
بفرزندانش تعبير شده است كه آنها را براى خود نوعى نيرو و قدرت مىدانسته در حديثى
هم آمده است« ولد الرجل من كسبه» فرزند آدمى هم دستاورد اوست.