چهار آيه فوق، اعتماد داشتن و تكيه دادن
منظور است).
تلل
: اصل تَلّ-
جاى بلند و مرتفع است و- تَلِيل-
يعنى از گردن به سر در آمد و زمين خورد يا گردن فراز و آيه (وَ تَلَّهُ لِلْجَبِينِ- 103/ صافّات) يعنى پيشانيش را بر زمين نهاد، مثل، ترّبه- يعنى بر
خاك انداختش، و همينطور أسقطه على تليله- با بلنديش او را بر زمين زد.
المِتَلّ- نيزه مستقيم و استوار كه
دشمن را بر زمين مىاندازد.
تلو
: تَلَا يعنى بطورى از او پيروى كرد كه ميانشان
چيز ديگرى حائل نبود (پيروى و متابعت بدون حائل و واسطه) اينگونه پيروى، گاهى
متابعت جسمى است و گاه با اقتداء و فرمانبرى در حكم، كه مصدرش- تُلُوّ و
تِلْو[1]- است و گاهى نيز پيروى و پياپى خواندن و تدبّر و انديشه است كه
مصدرش تِلَاوَة- است.
و در آيه (وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها- 2/ الشّمس) كه در اينجا- تليها- يعنى
اتّباع و از پى رفتن به گونه اقتداء و پيروى مرتبه پائينتر از مرتبه و درجه
بالاتر است، زيرا گفته شده كه ماه نورش را از خورشيد اقتباس مىكند و خورشيد براى
ماه بمنزله خليفه است، از اين روى خداوند در آيه (جَعَلَ
الشَّمْسَ ضِياءً وَ الْقَمَرَ نُوراً- 5/ يونس) خبر مىدهد كه
ارزش و قدرت نور در واژه (ضياء) به مراتب بالاتر از مفهوم واژه- نور- است زيرا هر
ضيائى نور است ولى هر نورى (ضياء) نيست.
و آيه (وَ
يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ- 17/ هود) يعنى از او
تبعيّت مىكند و بموجب گفتارش عمل مىنمايد، و آيه (يَتْلُونَ
آياتِ اللَّهِ- 113/ آل عمران) واژه تِلَاوَة- مخصوص پيروى كردن نازل شده الهى است كه گاهى با قرائت آنها و زمانى
با فرمانبردارى از محتويات آنها است مانند امروز نهى و ترغيب و باز ايستادن يا هر
چيز كه از معانى
[1] فعل- تلا، يتلو، تلوّا، تلوا- همان است كه در متن آمده، و
مصدرهاى آن بيان شده عبارت، تلاه- دنبال كرد، تلاعنه- رهايش كرد امّا- تلا، يتلو،
تلاوة- مثل تلا الكتاب- كتاب را خواند، تلا الدّين از دين پيروى كرد، تلا الخبر-
خبر داد، تلا بعده- آنرا به تأخير انداخت- تلى، يتلى، تليا، نيز در معنى پيروى
كردن است كه در قسمت اخير يعنى تفسير واژه( تلى) راغب مىگويد- لا ادرى و لا اتلى-
يا- لا تليت- از تلا يتلو- است كه بايستى- لا تلوت- باشد، نه- لا تليت- مگر اينكه
بخاطر جناس لفظى- لا دريت و لا تليت- گفته شود.