: الثَّبَات يعنى پايدارى[1] و ضدّ نابودى و زوال، افعالش- ثبت،
يثبت، ثباتا- خداى تعالى گويد: (يا أَيُّهَا الَّذِينَ
آمَنُوا إِذا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا- 45/ انفال). رجل ثَبْتٌ و ثَبِيتٌ فى الحرب- در جنگ پايدار، و
مقاوم است.
أَثْبَتَ السّهم تير را راست و
مستقيم پرتاب كرد.
واژه- ثَابِت-
در باره موجوداتى كه با چشم يا ديده دل درك مىشوند بكار مىرود مثلا مىگويند،
فلان ثابت عندى يعنى او را بخوبى درك مىكنم و يا- و نبوّة النّبىّ صلّى اللّه
عليه و سلّم ثابتة (نبوّت پيامبر 6 درك شدنى است).
إِثْبَات و
تَثْبِيت- گاهى در باره كار و فعل بكار مىرود مثلا به چيزى كه از عدم بوجود
آمده است گفته مىشود- أَثْبَتَ
اللّه كذا- و گاهى نيز در باره چيزى كه با حكم و دليل ثابت مىشود مانند- أثبت
الحكام على فلان كذا و ثَبَّتَهُ-
(آنرا با دليل عليه او ثابت كرد).
و گاهى نيز در باره قول و سخن چه راست باشد يا دروغ:
سخن راست، مانند- أثبت التّوحيد و صدق النّبوّة- (توحيد و يگانه
پرستى و صدق پيامبر را اثبات كرد). و اثبات سخن دروغ، مانند- فلان أثبت مع اللّه
إلها آخر- در آيه (لِيُثْبِتُوكَ
أَوْ يَقْتُلُوكَ- 30/ انفال) يعنى مانع تو مىشوند و سرگردانت مىكنند.
[1] واژه پايدارى گاهى در سخنان يا نوشتهها مترادف پايمردى بكار
مىرود، يعنى پايمردى كه در معنى شفاعت و پا در ميان كردن يا ميانجيگيرى است بخاطر
جناس لفظى بجاى پايدارى بيان مىشود كه اميد است در جاى خود بكار رود زيرا هر چيزى
بجاى خويش نيكو است، بخصوص واژههاى قرآنى و معنى فارسى آنها.