: ثَبَّطَ مانع شد و بازداشت، خداى تعالى گويد (فَثَبَّطَهُمْ- 46/ توبه) يعنى حبسشان كرد
و بازشان داشت.
ثَبَّطَهُ المرضُ و أَثْبَطَهُ- زمانى گفته مىشود كه
بيمارى از كسى دور نشود گويى كه مرض در بدنش زندانى و بازداشت است.
ثبي
: ثُبَات جمع
ثُبَة است يعنى گروههاى متفرّق و پراكنده، خداى تعالى گويد: (فَانْفِرُوا ثُباتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِيعاً- 71/
نساء) (اين آيه در باره جنگ است كه مىگويد: اى مؤمنين از غفلت ورزيدن از دشمن حذر
كنيد دسته دسته براى جنگ بيرون رويد يا همگى با هم خارج شويد- (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَكُمْ فَانْفِرُوا ...).
شاعر گويد:
و قد أغدوا على ثبة كرام.
(پگاهان بر گروههاى متفرّق و بزرگوارى وارد
شدم).
ثبت على فلان- نيكوئيها و محاسن گوناگون او را بر شمردم، تصغير اين
واژه- ثبيّة- است و جمعش- ثبات و ثبين- است و حرف (ى) آن اصلى نيست و امّا:
ثبة الحوض- ميانه و گودى وسط حوض كه آب در آنجا جمع مىشود.
يثوب إليه الماء- اصلش- يثّب- است كه عين الفعلش محذوف است نه لام
الفعلش، زيرا از ثوب نيست.
ثجج
: ثَجَ روان و ريزان شد.
ثجّ الماء و أتى الوادى بِثَجِيجِهِ- آب جارى شد و سيلابش به درّه رسيد خداى تعالى گويد: (وَ أَنْزَلْنا مِنَ الْمُعْصِراتِ ماءً
ثَجَّاجاً- 14/ نباء) در ابرهاى پر بار، آبى ريزان و سيل آسا فرو ريزانيم، و
در حديث
(أفضل الحجّ العجّ، و الثَّجُ).
يعنى بهترين حج آن است كه لبّيكها را با بانك بلند و رسا گويند، و
شتران قربان كنند.
ثخن
: ثَخُنَ سفت و غليظ شد.
ثخن الشّيء فهو ثَخِين- يعنى طورى غليظ شد كه جارى نمىشود و روان نيست، اين واژه بطور
استعاره در شكل أَثْخَنْتُهُ ضربا و استخفافا- بكار
مىرود يعنى بطور توهينآميزى او را زدم، خداى تعالى گويد: