responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن نویسنده : راغب اصفهانى، حسين بن محمد    جلد : 1  صفحه : 356

واژه- الثرب- باشد درست است و حرف (ى) در اوّل آن زايد است.

ثعب‌

: ثَعَبَ‌ يعنى روان ساخت و به جريان انداخت، خداى تعالى گويد: (فَإِذا هِيَ‌ ثُعْبانٌ‌ مُبِينٌ‌- 107/ اعراف) ناميدن- ثعبان- جايز است كه از عبارت- ثَعَبْتُ‌ الماء فَانْثَعَبَ‌- يعنى آب را به جريان انداختم و جارى شد مشتقّ شده باشد (زيرا ثعبان نيز چون آب مى‌خزد و مى‌رود) و نيز از همين واژه است- ثَعْبُ‌ المطر- يعنى ريزش باران.

الثُّعْبَة[1]- نوعى سوسمار زهرى است و جمعش- ثُعَب‌- است كه چون در شكل و هيئت شباهتى به ثعبان دارد، از آن واژه مشتق شده است.

ثعبه- مختصر شده لفظى- ثعبان- است چون اندامش از ثعبان كوچكتر است.

ثقب‌

: ثَقَبَ‌ يعنى نفوذ كرد و سوراخ نمود، ثاقب به آنگونه معنى اطلاق مى‌شود كه نورش از هر آنچه بر آن قرار گيرد در گذرد و نفوذ كند و آنرا روشن سازد، خداى تعالى گويد:

(فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ‌ ثاقِبٌ‌- 10/ صافّات) (نورى نافذ و درخشان در پى او مى‌رود. و آيه (وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ وَ ما أَدْراكَ مَا الطَّارِقُ النَّجْمُ الثَّاقِبُ‌- 3/ طارق) كه اصلش از- ثُقْبَة- يعنى منفذ و سوراخ است.

مِثْقَب‌- راه طبيعى يا غار طبيعى در كوه كه گويى كنده و سوراخ شده، ابو عمرو مى‌گويد صحيح اين واژه‌ مُثْقَب‌- است و- ثَقَّبْتُ‌ النّار[2] يعنى آتش را


[1] ثعبه را بفارسى- چلپاسه- و- وزغ- گويند، خلف تبريزى در ذيل آن مى‌نويسد چلپاسه با( باء) فارسى، نوعى از ضبّ است كه سوسمار باشد و آنرا- وزغه نيز گويند و آن كوچكترين اجناس سوسمار است و بعضى گويند( حرباء) عبارت است از اوست تكه عقرب را درسته فرو مى‌برد، گوشت ثعبه هم سمّ قاتل است:( برهان قاطع).

[2] ثقاب كبريت و آتش زنه- است و صناعة اعواد الثّقاب- در- ادبيّات امروز زبان عرب يعنى صنعت كبريت سازى.

نام کتاب : ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن نویسنده : راغب اصفهانى، حسين بن محمد    جلد : 1  صفحه : 356
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست