جاءوا ثُلَاثَ و مَثْلَثَ- يعنى سه نفر سه نفر آمدند.
ناقة ثَلُوث- شترى كه سه ظرف شير مىدهد (يا سه
پستان از چهار پستان خشك شده).
الثُّلَاثَاء و الأربعاء- سه شنبه و چهار
شنبه، كه حرف الف در آنها بجاى حرف (ه) است، مثل- حسنة و حسناء- و- ثَلَّثْتُ الشّيء تَثْلِيثاً- آن را سه بخش كردم.
: الثُّلَّة، مقدار زياد پشم در يك محلّ
و همينطور عدّه زيادى كه در يكجا بصورت دستجمعى ساكنند آيه (ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ ثُلَّةٌ مِنَ الْآخِرِينَ- 39/ واقعه) يعنى جماعتى و گروهى.
ثَلَلْتُ كذا- مقدارى از آن را بر
گرفتم.
ثَلَ عرشه- كمى از سقف را ويران كرد.
الثَّلَل- كوتاهى دندانها بخاطر فساد
لثهها.
أَثَلَ فمه- دندانهايش ريخت.
تَثَلَّلَتِ الركيّة- چاه خراب شد.
ثمد
: ثَمَد (چالهاى كه آب باران در آن جمع مىشود
و به زمين فرو مىرود) ثَمُود-
گفته شده اين واژه غير عربى و نيز گفتهاند عربى است چون نام قبيلهاى است غير
منصرف است و صرف نمىشود (تنوين نمىگيرد) (ثَمُود قومى بودند كه صالح پيامبر 6 بر آنها مبعوث شد).
فلان مَثْمُود-
يعنى زنان از شدّت هوسناكى و تمايل آن مرد، او را كم مايه و بيحال كردهاند.
مَثْمُود- كسى كه از شدّت سؤال فقر او بخشش مالش
كم شد و از دست رفت.
ثمر
: ميوه و هر چيز خوراكى كه از محصول و بار درختان بدست مىآيد ثَمَر