گفتهاند- ثمر و ثمار[1] در معنى
يكى است و گفته شده ثمار جمع- ثمر- است و بطور كنايه به مال و متاع سودمند كه بدست
مىآيد- ثمر- گويند و بر اين معنى سخن ابن عبّاس حمل شده كه (وَ كانَ لَهُ ثَمَرٌ- 34/ كهف)، گفته است ثَمَّرَ اللّه ماله- يعنى خداوند مالش را بارور
و مفيد ساخت و نيز هر منفعت و سودى كه از چيزى بدست مىآيد آنرا نيز- ثمر- آن
گويند مثل اينكه مىگويى:
ثمرة العلم العمل الصّالح- ثمرة العمل الصّالح الجنّة: نتيجه و ثمره
عمل شايسته و صالح بهشت است.
الثَّمِيرَة من اللّبن- يعنى كره و چربى
روى شير كه آنهم به ميوه تشبيه شده چون كره هم مانند ميوه كه از درخت بدست مىآيد
از شير حاصل مىشود و سر آمد و محصول آن است.
ثمم
: ثُمَ حرف عطف است به معنى سپس، و پس از آن،
كه اقتضا دارد عبارات بعد از اين كلمه از ما قبلش، بطور طبيعى يا از نظر مرتبه و
يا از نظر موضع و موقعيّت متأخّر باشد و بعد از ثم- بيان شود بر حسب آن چيزى كه در
قبل از آن و در اوّل عبارت ذكر شده است.
خداى تعالى گويد: (أَ ثُمَّ إِذا ما وَقَعَ
آمَنْتُمْ بِهِ آلْآنَ وَ قَدْ كُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ- 51/ يونس) و (ثُمَّ قِيلَ لِلَّذِينَ
ظَلَمُوا- 52/ يونس) و (ثُمَّ عَفَوْنا عَنْكُمْ
مِنْ بَعْدِ ذلِكَ- 52/ بقره) و
[1] رافعى در مصباح المنير چنين مىنويسد: ثمر و ثمره،( مذكّر و
مؤنّث) بمعنى ميوه است. جمع ثمره، ثمار است مثل- جبل و جبال، سپس ثمار هم به ثمر
مثل كتاب و كتب جمع بسته شده، و مجدّدا اين جمع الجمع به اثمار جمع بسته مىشود
مثل- عنق و اعناق- امّا ثمره- كه مؤنّث است جمعش، ثمرات مثل قصبه و قصبات است و
ثمرة بار و بهره ميوهاى است كه از درخت حاصل مىشود، ازهرى مىگويد: فعل آن
مانند- اثمر الشّجر- است يعنى ميوهاش ظاهر شد. مثمر يعنى بهره و سود.