ثَمَنْتُهُ-
هشتمين آنها بودم يا قيمت مالش را گرفتم، خداى عزّ و جلّ فرمايد:
(ثَمانِيَةَ أَزْواجٍ- 133/ انعام) و (سَبْعَةٌ وَ ثامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ- 22/ كهف و (عَلى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمانِيَ حِجَجٍ- 27/ قصص) (يعنى بر اين عهد و پيمان كه هشت سال اجرتم دهى).
ثَمِين- و-
ثُمُن: قيمتى و با ارزش، شاعر گويد:
فما صار لي فى القسم إلّا ثمينها
(سهم و بخششم نبود مگر چيز با ارزش) خداى گويد:
(فَلَهُنَ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ- 12/ نساء) (يك هشتم
بازمانده ارث ايشان است).
ثني
: الثِّنْي و
الاثْنَان- ريشه مشتقّات واژه- ثنى- است براى مشتقّات و تغييرات كلمات و معانى
گونه گون آن و اين گونه گونى يا باعتبار عدد است و يا باعتبار تكرار كردن و معطوف
شدن معنى آن يا بنابر هر دو اعتبار.
خداى تعالى گويد: (ثانِيَ اثْنَيْنِ- 40/ توبه) و (اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً- 60/ بقره) و (مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ- 3/ نساء) (دو گانه و سه گانه و چهار گانه) يا (دو دو، سه سه و چهار
چهار).
(ثَنَّيْتُهُ تَثْنِيَةً- دوّمى آن بودم برگشته
و معطوف شده است، پيامبر 6 فرمود:
(لا ثِنَى
فى الصّدقة).
يعنى زكوة در سال دو بار گرفته نمىشود.
شاعر گويد:
لقد كانت ملامتها ثنى
(يعنى سرزنش دو چندان شد).
و امرأة ثِنْيٌ-
زنى كه دو بچّه زائيده، فرزند را هم- ثنى- گويند.
حلف يمينا فيها ثِنْيٌ و ثَنَوِىٌ و
ثَنِيَّةٌ و مَثْنَوِيَّةٌ- سوگند خورد كه در آن
استثناء هست ثَنَاهُ- يعنى آنرا پنهان كرد كه
براى مخفى داشتن چيزى بكار مىرود، خداى تعالى گويد: (أَلا
إِنَّهُمْ يَثْنُونَ صُدُورَهُمْ[1]- 5/ هود) بنابر قرائت ابن عبّاس- يثنونى صدورهم- آيه (ثانِيَ عِطْفِهِ-
9/ حج) عبارت است از اعراض و روى گرداندن با تكبّر
[1] خود را يعنى انديشهها و نيّات دلهاشان را پنهان مىدارند و
تمام آيه چنين است:( أَلا
إِنَّهُمْ يَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِيَسْتَخْفُوا مِنْهُ أَلا حِينَ يَسْتَغْشُونَ
ثِيابَهُمْ، يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ
الصُّدُورِ- 5/ هود)( آگاه
باشيد نيّات خود را در دلهاشان پنهان مىكنند كه آنها را از خداوند پوشيده دارند
كه جامه بر سر مىكشيدند ولى خداوند به سويداى دلهاشان كه پنهان است آگاه است كه
اللّه به هر چه در دلهاست دانا و آگاه است).