حالت قرار داشته يا بازگشت به حالتى و
مقصودى كه برايش در نظر گرفته شده در اين معنى اصطلاح، اوّل الفكرة آخر العمل-
آغاز انديشه پايان كار است، به همان حالت اشاره دارد.
(يعنى هر كارى نخست در انديشه موجود مىشود و سپس به عمل در مىآيد و
محصول عمل باز به انديشه برمىگردد).
ثوب- در معنى بازگشت بحالت و وضع نخستين آن، مثل عبارات:
ثَابَ فلان إلى داره- و
ثَابَتْ إلىّ نفسى- يعنى بحال خودم آمدم.
مَثَابَة- آبشخورى است بر دهانه چاه، امّا- ثوب-
در معنى بازگشت به فكر نخستين و مقصود اوّليه مثل ناميدن- ثوب- به چرخيدن و گرديدن
دوك چرخ ريسى و برگشت آن به همان حالتى كه ابتدا آنرا چرخاندهايم.
ثَوَاب العمل- بازگشت به پاداش و جزاء اعمال
شايسته است.
جمع ثَوْب- يعنى جامه و لباس- أَثْوَاب و
ثِيَاب- است خداى تعالى گويد:
(ثِيابَكَ فَطَهِّرْ- 4/ مدثّر) كه به پاكيزه
كردن جامه و لباس حمل شده و نيز گفته شده- ثياب كنايه از نفس است.
شاعر گويد:
ثياب بنى عوف طهارى نقيّة
(جانهاى بنى عوف پاك و پاكيزه است) و اين امر
يعنى پاكى جانها، همان است كه خداى تعالى آن را ياد آورى نموده است كه: (إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ
الْبَيْتِ، وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً- 33/ احزاب).
الثّواب- چيزى است كه در برابر كارهاى انسان باو
باز مىگردد، جزاء و پاداش هم- ثواب- ناميده شده بتصوّر اينكه ثواب و جزاء يكى است
و او نيز هموست (انّه هو هو) يعنى ثواب و جزاء است مگر نمىبينى كه خداوند چگونه
جزاء را خود عمل قرار داده و مىفرمايد: (فَمَنْ يَعْمَلْ
مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ- 7/ زلزال) و نه مىگويد
جزايش را مىبيند بلكه مىگويد، همان عمل را مىبيند.
واژه ثواب- در كار خير و شرّ هر دو بكار مىرود ولى بيشتر بصورت
متعارف و معمولى- ثواب- از براى كار خير و نيك است، و بر اين معنى است