قاضىترين ما على (ع) است. (الطّبقات الكبرى
2/ 339 ببعد) و كتابهائى در داورى و دادگسترى از همان آغاز قرن دوّم به بعد نوشته
و جمعآورى شده و اصطلاح- قاضى القضاة و مفتيان- در تاريخ اسلام كاملا معروف است.
محمّد بن سعد مىنويسد: على گفت، هنگاميكه پيامبر 6 مرا براى امر
قضا و داورى به يمن فرستاد و دستش را روى سينهام نهاد و فرمود:
«انّ اللّه سيهدى قلبك و يثبّت لسانك فاذا قعد الخصمان بين يديك
فلا تقض حتّى تسمع من الآخر كما سمعت من الاوّل فانّه احرى ان يتبيّن لكل القضاء».
(الطبقات الكبرى 2/ 337).
يعنى: براستى كه خداوند دلت را هدايت و زبانت را به حقّ استوار خواهد
داشت وقتى دو خصم در حضورت نشستند قضاوت مكن تا آنچه را كه از يكى از آنها
شنيدهاى از دوّمى نيز بشنوى اين كار به داورى حقّ سزاوارتر است و قضاوت براى تو
بيان مىشود.
مسئله قضا و ديوان عدالت در اسلام همپاى ديوان خراج و كتابت سابقه بس
طولانى دارد.
16- علم تفسيرى[1] و علوم
قرآنى: معانى قرآن- مفردات قرآن- غريب القرآن- قرائات القرآن مشكل القرآن- مجاز
القرآن- كه طاش كبرى زاده آنرا تا هشتاد (80) رشته علم فهرست كرده است، و ابن نديم
نيز همين كار را قرنها قبل انجام داده و در هر رشته صاحب نظران و علمائى است و
بديهى است علوم لغوى يا علم مفردات قرآن زير ساز علوم تفسيرى است.
[1] ابن نديم مىنويسد: فى تفسير القرآن كتاب الباقر محمّد بن
علىّ الحسين( ع) و كتاب ابن عباس، و اينها را اقدم تفاسير مىشمارد( الفهرست 56).