در مصراع فوق واژه فجبر، مطاوعه- است و اين
نظر بيشتر لغت شناسان است امّا عدّهاى ايشان گفتهاند- فجبر در شعر بالا در معنى
انفعال يا انجبار نيست بلكه تكرار همان فعل- جبر- است كه بار اوّل براى آغاز اصلاح
دين است و تكرارش در بار دوّم براى اتمام آن است گويى كه خداوند نخست اراده اصلاح
دين يعنى عدم پرستش مردم از نارواها و بتها را نموده و سپس آنرا براى صلاح بشر به
اتمام رسانده است و اين معنى بدان دليل است كه فعل- گاهى براى كسى كه به كار شروع
كرده و آن را آغاز نموده بكار مىرود و گاهى براى كسى كه از آن كار فارغ مىشود و
آنرا به انجام مىرساند.
تَجَبَّرَ- يا براى تصوّر معنى كوشش و
جدّ و جهد بسيار است و يا براى تصوّر معنى رنج و زحمت مثل سخن اين شاعر كه
مىگويد:
تجبّر بعد الأكل فهو غيص
(پس از خوردن، به زحمت افتاد و غذا در گلويش
گير كرد).
واژه جبر- گاهى فقط در معنى- اصلاح- تنها بكار مىرود مانند سخن امير
المؤمنين (ع)
(يا جَابِرَ
كلّ كسير يا مسهّل كلّ عسير).
(اى اصلاح كننده هر شكستهاى واى آسان كننده هر مشكلى).
نان را هم كه رفع گرسنگى و اصلاح حال مىكند- جابر بن حبة- گويند:
(كنيه نان- ابو جابر- است كه ابن سيده آنرا معرفه مىداند) و زمانى
هم واژه جبر فقط در قهر و زور است مانند سخن پيامبر 6 كه فرمود:
(لا جَبْرَ
و لا تفويض).
جَبْر- در حساب و رياضى براى پيوستن چيزى به
منظور كامل كردن، و يا اصلاح به چيز ناقص ديگرى است، تسلّط و قدرت و سلطان را هم جَبْر و زور گفتهاند، مثل سخن اين شاعر: