زور و فشار به قبول اراده خويش وامىدارد و يا اينكه ناميدن جبر براى
اصلاح كارهاى مردم است كه جمع آن در اين معنى
جَبَابِرَة- است.
إِجْبَار- در اصل واداشتن كسى است بر اينكه بكارى
مجبور شود، و اين معنى با اكراه و بىميلى محض همراه است.
أَجْبَرْتُهُ على كذا- مثل- أكرهته- است
يعنى او را مجبور كردم و سپس در باره كسانى كه ادّعا مىكنند: خداوند بندگان را بر
گناه مجبور مىكند، و متكلّمين آنها را- مُجْبِرَة- و پيشينيان آنها را- جَبْرِيَّة و جَبَرِيَّة- مىشناسند بكار رفته است.
جَبَّار- در باره انسان، صفتى است براى كسى كه
نقايص خود را اصلاح مىكند با اين ادّعاء كه منزلت و مقام او عالى است و نقص و
كمبود شايسته او نيست و اين صفت بصورت ذمّ و سرزنش گفته مىشود مثل اين سخن خداى
تعالى كه (وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ-
15/ ابراهيم) و (وَ لَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّاراً شَقِيًّا-
32/ مريم) و (إِنَّ فِيها قَوْماً جَبَّارِينَ-
22/ مائده) و (كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ- 35/ غافر) يعنى متكبّر و خود بزرگ بين، كه حقّ و ايمان را
نمىپذيرد، و نيز به كسى هم كه به ديگرى زور بگويد جبّار گويند مثل اين آيه (وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ-
45/ ق) (تو اى پيامبر بر ايشان زور گو نيستى) در باره تصوّر زور و قهر با علوّ و
برترى بر ديگران نيز- جبّار- بكار رفته است مانند نحلة
جَبَّارَة- و- ناقة جبّارة- يعنى درخت تناور و شتر گردنفراز، در خبرى روايت
شده كه
: (ضرس الكافر فى النّار مثل أحد و كثافة جلده أربعون ذراعا بذراع
الجّبار).
(ستبرى و سختى كافر در آتش به بزرگى كوهى است و وسعت و گسترش عذابش
به طول 40 ذراع از ذراع جبّاران و قدرتمند است).
ابن قتيبه گفته است- ذراع الجبّار- منسوب به سنجش طول ذراع ملك است
كه آنرا ذراع الشّاة- نيز گفتهاند.
و امّا در وصف خداى تعالى، آيه (الْعَزِيزُ
الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ- 23/ حشر)- است كه گفتهاند
ناميدن خداوند به صفت جبّار- از معنى جبرت الفقير- است زيرا