جَحَمَ وجهه- چهرهاش از شدّت خشم و غضب
برافروخته شد كه بطور استعاره از معنى شعله آتش گرفته شده، و نتيجه فشار حرارت خون
قلب است.
جَحَمَتِ الأسد عيناه لتوقّدهما-
چشمان شير از شدّت خشم افروخته شد.
جدد
: جَدّ طى كردن و پيمودن زمين صاف و هموار، و
قطع و بريدن آن.
جَدَّ فى سيره
يَجِدُّ جَدّاً- راهش را به سرعت پيمود و مىپيمايد،
جَدَّ فى أمره و أَجَدَّ-
در كارش شتاب كرد و شتابزده شد و چون از عبارت:
جَدَدْتُ الارض- تنها پيمودن و قطع
كردن زمين تصوّر مىشود، گفتهاند- جَدَدْتُ الأرض- زمانى است كه تو زمينى را به راستى و درستى پيموده و طى كرده
باشى.
ثوب جَدِيد- اصلش پارچه و جامه بريده شده است و سپس
در باره هر چيزى كه تازه شود و به وجود مىآيد بكار رفته است.
در آيه (بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ
جَدِيدٍ- 15/ ق) اشاره بپيدايش و نشأة جديد است كه كفّار گفتند (أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً ذلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ- 3/ ق) واژه- جديد- در آيه به معنى تازه و نو است كه با واژه- خلق-
يعنى كهنه در برابر هم قرار گرفته است، و چون مقصود از- جديد- زمان نزديك بريدن
جامه و لباس است، شب و روز را نيز- جَدِيدَان- و أَجَدَّان- گفتهاند.
خداى تعالى گويد: (وَ مِنَ الْجِبالِ جُدَدٌ بِيضٌ-
27/ فاطر) جُدَد، جمع- جُدَّة-
است يعنى راه روشن كوهستانى، چنانكه عبارت- طريق
مَجْدُود- يعنى راهى كه پيموده و طى شده واژه-
جَادَّة- به معنى راه از همين كلمه است.
- جَدُود و
جَدَّاء- ميشها و بزهايى كه شيرشان قطع شده است، و اصطلاح جَدَّ ثدى امّه- بصورت سرزنش و نكوهش بكار
مىرود يعنى (پستان مادرش بخشكد). بخشش و فيض الهى را-
جَدّ- گويند، خداى تعالى گويد: (وَ أَنَّهُ تَعالى
جَدُّ رَبِّنا- 3/ جنّ) يعنى فيض پروردگارتان، و نيز گفتهاند به معنى شكوه و عظمت
خداى ماست كه به معنى واژه اوّل يعنى تعالى- برمىگردد و اضافه شدندش