الجَذَع من الشّاة- گوسفند يك ساله و به سال
دوّم در آمده.
الجذع[1]- يعنى
كوتاهى و تازگى دهر و روزگار- كه تشبيهى است به كوتاهى زمان آن، مثل عمر كوتاه
حيوانات يا جوانى آنها.
جذو
: الجَذْوَة و
الجُذْوَة يعنى باقيمانده آتش بعد از اشتعال، و سوختن چوب و هيزم كه جمعش- جُذًى و
جِذًى- است خداى عزّ و جلّ گويد: (أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ
النَّارِ 29/ قصص).
خليل ابن احمد گويد: جَذَا، يَجْذُو، يعنى ثابت ماندن، مثل، جثا يجثو- در
لفظ و معنى است جز اينكه در- جذا- ملازمه و درك معنى باقيماندن و ثابت بيشتر و
رساتر است.
[1] اهلكهم الازلم الجذع- يعنى تير روزگار هلاكشان كرد و صلب فى
جذع نخله- يعنى به تنه خرما دارش زدند. زمخشرى در اساس البلاغه مىگويد هر چيز كم
سال و كوتاه عمرى را نيز- جذع گويند و عبارت الازلم الجذع- يعنى تير كشيده روزگار،
ابن منظور مىنويسد چون روزگار پياپى تجديد و تازه مىشود و پيوسته هم چنين است
گويى كه هميشه جوان و پير ناشدنى است زيرا جذع يعنى جوان، ورقه بن نوفل در حديث
پيامبر مىگويد- يا ليتنى فيها جذع- يعنى ايكاش در ظهور و مبعث پيامبر6 جوان
بودم، تا بتوانم او را يارى كنم- يا ليتنى اكون شابا حين يظهر نبوتّه حتى ابالغ فى
نصرته- يس 8/ 45- اس/ زمخشرى.
[2] اين حديث در مآخذ ديگر چنين است( مثل الكافر كمثل الارزة
المجديه على الارض) كه- على وجه الارض- هم آمده و كامل حديث چنين است( مثل المؤمن
كالخامة من الزّرع تفيئها الرّيح مرّة هناك و مرّه هنا و مثل الكافر كالارزة
المجذيه على وجه الارض حتّى يكون انجافها بمرّة) يعنى مثل پايدارى و استوارى و
استقامت مؤمن همچون دستههاى نهال تازه و با طراوت است كه بادهائى از اينجا و آنجا
بر آن مىوزد و آن نهال در جايش ثابت است امّا مثل كافر مثل درخت كاجى است كه
صورتا ثابت و محكم بنظر مىآيد امّا با يك باد شديد از جاى خود كنده مىشود و سقوط
مىكند.