responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن نویسنده : راغب اصفهانى، حسين بن محمد    جلد : 1  صفحه : 388

رجل‌ جَاذٍ- مردى كوتاه دست كه گويى دستانش بسته شده و مؤنّث آن امرأة جَاذِيَة است.

جرح‌

: الجُرْح‌: اثر درد و بيمارى در پوست (جراحت و زخم).

جَرَحَهُ‌ جُرْحاً- كه اسمش- جَرِيح‌ و مَجْرُوح‌- است، خداى تعالى گويد (وَ الْجُرُوحَ‌ قِصاصٌ‌- 45/ مائده) ردكردن شهادت شاهد را هم جرح مى‌گويند كه تشبيهى از دردمند شدن و آلوده كردن است.

جارحة- سگان و بازان و پرندگان و پرندگان شكارى و جمع آن- جَوَارِح‌ است. اين نامگذارى يا بدينجهت است كه شكار خود را مجروح مى‌كند و يا از آنجهت كه آن را مى‌گيرد، خداى تعالى گويد: (وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ مُكَلِّبِينَ‌- 4/ مائده).

(سگان شكارى كه آنها را دست‌آموز مى‌كنيد و تعليم مى‌دهد).

اعضاء شكاركننده و گيرنده حيوانات شكارى مانند (چنگال و منقار، و دندانهاى) آنها را نيز جوارح- گويند و تشبيهى است به اينكه با آن اعضاء حيوانات را يا مجروح مى‌كنند يا مى‌گيرند.

اجْتِرَاح‌- يعنى انجام گناه و اصلش از جِرَاحَة- است چنانكه:

اقتراف- يعنى انجام گناه از- قرف القرحة- يعنى پوست زخم را كند، گرفته شده، خداى تعالى گويد:

(أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ‌ اجْتَرَحُوا السَّيِّئاتِ‌- 21/ جاثيه).

(آيا كسانى كه زشتى‌ها را كسب مى‌كنند و گناهان را انجام مى‌دهند- پنداشته‌اند مانند كسانى هستند كه ايمان آورده و عمل صالح انجام مى‌دهند).

جرد

: الجَرَاد يعنى ملخها كه مفردش- جراده- است، خداى تعالى گويد:

(فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ‌- 133/ اعراف) و (كَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ- 7/ قمر) واژه- جراد- جايز است كه اصل و ريشه لغت باشد كه يا از فعل:

جَرَدَ الأرض- يعنى زمين را پاك كرد، مشتق شده و نيز صحيح است كه نامگذارى از جرد الأرض من النّبات- يعنى زمين را از نبات خالى كرد، مشتق‌

نام کتاب : ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن نویسنده : راغب اصفهانى، حسين بن محمد    جلد : 1  صفحه : 388
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست