(آمَنُوا يَضْحَكُونَ-
29/ مطفّفين) (كار مجرمين و تبهكاران اين است كه در دنيا به مؤمنين مىخندند) و (فَعَلَيَّ إِجْرامِي- 35/ هود) و (كُلُوا وَ تَمَتَّعُوا قَلِيلًا إِنَّكُمْ مُجْرِمُونَ-
46/ مرسلات) و (إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ-
47/ قمر) و (إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي عَذابِ جَهَنَّمَ
خالِدُونَ- 74/ زخرف).
و نيز در واژه- جرم خداى تعالى گويد: (لا
يَجْرِمَنَّكُمْ شِقاقِي أَنْ يُصِيبَكُمْ- 89/ هود).
(سخن حضرت شعيب (ع) بمردم خويش است كه مىگويد اى مردم خلاف كردن و
ستيزه جستن با من، شما را بآنگونه جرم و گناهانى وا ندارد كه به شما نيز همان
سرنوشت قوم نوح برسد- ان يصيبكم مثل ما اصاب قوم نوح و قوم هود و قوم صالح ...).
كسيكه- لا يَجْرِمَنَّكُمْ- را در آيه فوق با فتحه حرف (ى) مىخواند يعنى بدست نياوردند مثل-
بغيته مالا.
و كسيكه- لا يُجرمنّكم- را با ضمّه حرف (ى) مىخواند، يعنى به شما
نرسد و شما را واندارد مثل- أغثته، خداى عزّ و جلّ گويد: (لا
يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلَّا تَعْدِلُوا-
8/ مائده) و (فَعَلَيَ إِجْرامِي- 35/ هود) إجرام با كسره اوّل و مصدر و با فتحه جمع- جرم- است
استعاره- جرم- كه اصل و ريشه واژه است بريدن است مثل:
جرمت صوف الشّاة- پشم گوسفند را بريدم.
تجرّم اللّيل- شب تمام شد و به پايان رسيد.
جرم- در اصل در معنى- مجروم- است يعنى چيزى كه داراى جرم و مادّه است
مثل:
نقض و نفض كه براى منقوض و منفوض بكار مىرود يعنى شكسته شد، جرم
اسمى است براى جسمى كه داراى جرم است.
فلان حسن الجرم- يعنى خوشرنگ كه حقيقت اين عبارت مثل- فلان حسن
السّخاء- است. و امّا اگر در جمله- حسن الجرم- معنى خوش صدا منظور باشد