پس واژه جرم در حقيقت اشاره به محلّ صوت
يعنى حنجره است نه خود صدا امّا اگر مقصود توصيف آن شخص به حسن و نيكويى باشد
تفسيرى از صدا به صفت خوبى شده است، چنانكه مىگويى:
فلان طيّب الحلق- يعنى حنجره پاكى دارد كه اشاره بهمان صدا است نه
خود حلق و حنجره، در سخن خداى عزّ و جلّ ( (لا جَرَمَ 22/ هود) گفتهاند حرف (لا) عبارت و
كلمه محذوفى را در برمىگيرد، مثل (لا أُقْسِمُ- 1/ قيامة) كه موضوعى و محذوفى در پى دارد و در سخن اين شاعر:
«لا
و أبيك ابنة العامرى»
(نه خير و به جان پدرت قسم، دختر عامرى است).
و معنى جرم بعد از (لا) يعنى كسب كرد و بدست آورد.
و عبارت بعد از- لا جرم- يعنى (أَنَّ
لَهُمُ النَّارَ- 62/ نحل) در محلّ مفعول جمله است گويى كه مىگويد- او براى خودش
آتش عذاب كسب كرد.
جرم و جرم- به معنى لكن- مخصوص همينجا است كه بعد از (لا) بكار
مىرود چنانكه واژه- عمر- كه در سوگند- لعمرى- يعنى بجان خودم سوگند، گفته مىشود
واژه عمر بجاى عمر بكار رفته و به يك معنى است.
پس بكار گرفتن- لا جرم در آيات قرآن آگاهى و هشدارى است بر اين معنى
كه: جرم و گناهى نيست كه اگر آتش اعمالشان نصيبشان مىشود، زيرا خودشان با اعمالشان
و با آنچه كه مرتكب شدهاند عذاب را كسب كردهاند، و اشاره بهمين معنى است كه (وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَيْها- 46/ فصّلت) هر كه
بد كرد بر خود كرده است.
در معنى- لا جرم- سخنان ديگر نيز گفته شده كه بيشتر آنها تحقيقا
برگزيده و مورد پسند و پذيرش نيست، و بر اين معنى، خداى عزّ و جلّ گويد:
(فَالَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْكِرَةٌ
وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ- 22/ نحل) و (لا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما
يُعْلِنُونَ- 23/ نحل) و (لا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِي
الْآخِرَةِ هُمُ الْخاسِرُونَ- 109/ نمل).
جرى
: الجرى، يعنى كه عبور كردن و اصلش مثل سرعت و حركت آب و هر چيزى كه
بهمين ترتيب جريان مىيابد و مىگذرد است صورتهاى فعلش، جرى،