(فَقاتِلُوا أَوْلِياءَ
الشَّيْطانِ- 76/ نساء) و (إِنَّما
ذلِكُمُ الشَّيْطانُ يُخَوِّفُ أَوْلِياءَهُ- 175/
آل عمران).
جزع
: جزع يعنى اندوهگين شد، خداى تعالى گويد: (سَواءٌ
عَلَيْنا أَ جَزِعْنا أَمْ صَبَرْنا- 21/ ابراهيم) معنى واژه-
جزع- رساتر از مفهوم حزن است هر چند كه حزن عموميّت دارد، ولى جزع هم حزنى است كه
انسان را از چيزى كه در صدد آن است باز مىدارد و بر مىگرداند و او را از آن كار
جدا مىسازد، و مىبرد.
اصل جزع- بريدن ريسمان و طناب است از وسط است و فعلش بصورت، جزعته
فانجزع است و با تصوّر معنى انقطاع و بريدن در اين واژه مىگويند:
جزع الوادى لمنقطعه- يعنى پيچش و بريدگى سر پيچ و دره كوه.
و باعتبار رنگى كه از رنگهاى ديگر جدا مىشود، سنگريزه آبى رنگى را
كه بر لباس بچّهها مىدوزند- جزع- گفتهاند و از اين معنى عبارت:
لحم مجزّع- يعنى گوشتى كه دو رنگ دارد، بطور استعاره بكار رفته است.
مجزّعة- خرماى ناپختهاى كه مىرسد و نيمى از آن به رطب تبديل
مىشود.
جازع- ستون ميانى وسط خانه و خيمه است كه سر چوبهاى سقف را از دو طرف
بر آن قرار مىدهند، گويى كه به تصوّر جزعه- آن است، از نظر تحمّل سنگينى كه بر آن
وارد مىشود يا بخاطر ناميدن تير چوبى و عمودى وسط خانه و خيمه كه براى بريدن طول
آن بايستى در وسط قرار گيرد.
جزء
: نصيب و بهره، جزء الشّيء- چيزى است كه تمام يك شيء با آن جزء و
اجزاء با آن سنجيده مىشود، مثل اجزاء كشتى، اجزاء خانه و اجزاء جمله از حساب،
خداى تعالى گويد:
(ثُمَّ اجْعَلْ عَلى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً- 260/ بقره) و (لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ
جُزْءٌ مَقْسُومٌ- 44/ حجر) يعنى بهرهاى و قسمتى، و اين همان جزء هر چيزى است.
و در آيه (وَ جَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبادِهِ
جُزْءاً- 15/ زخرف) كه گفته شده- جزء- در اين آيه يعنى- إناث- چنانكه
مىگويند:
أجزأت المرأة- آن زن، دختر زائيد.
معنى آيه اين است كه: آنان براى خداوند تصوّر فرزند آنهم دختر
مىنمودند.