چهارم- جعل در معنى تغيير و گرديدن بر حالتى غير از حالتى ديگر
مانند:
آيات:
الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِراشاً-
22/ بقره) و جَعَلَ لَكُمْ مِمَّا خَلَقَ ظِلالًا-
81/ نحل) و وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُوراً-
16/ نوح) و إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا-
3/ زخرف).
پنجم جعل در معنى حكم كردن با چيزى بر چيز ديگر بحقّ يا باطل.
امّا حكم بحقّ مانند آيه إِنَّا رَادُّوهُ
إِلَيْكِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ- 7/ قصص). و امّا حكم بباطل مانند آيات:
وَ جَعَلُوا لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ، وَ الْأَنْعامِ نَصِيباً- 136/ انعام) و وَ
يَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَناتِ- 57/ نحل) و الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ-
91/ حجر) (كسانيكه قرآن را پاره پاره و افسون قرار دادند).
جِعَالَة[1]- دستگيره يا پارچهاى را كه ديگ را با آن بر مىدارند.
[1] جعاله- با فتحه جيم بمعنى رشوه است ولى جعاله- با ضمّه جيم و
فتحه باين معنى است كه. اگر براى كسى رفتن به جبهه جنگ واجب مىشد، و نمىتوانست
برود يا عذرى داشت جعاله، يا پولى به جنگجوى ديگر مىداد كه عوض او بجنگ برود.