: الجَلَالَة، بزرگى قدر و ارزش، و جَلَال- بدون حرف (ة) يعنى در اوج شكوه بودن كه
در اين معنى مخصوص توصيف خداى تعالى است كه:
ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ-
27/ الرّحمن) و در غير خدا بكار نمىرود.
جليل- يعنى بزرگمقدار و با ارزش و اين صفت در
باره خداوند يا از جهت آفريدن اشياء و موجودات با عظمت عالم است كه بوجود آفريدگار
دلالت دارد، و يا اينكه صفت جليل- براى خداوند از اين رو است كه او شكوهمندتر است
از اينكه چيزى باو احاطه نمايد، و يا اينكه چون خداوند با حواس درك نمىشود، صفت
جليل گاهى براى جسمى بزرگ و متراكم يعنى عظيم و غليظ بكار مىرود و براى دريافت
معنى آن لفظ غليظ را با دقيق و واژه عظيم را با صغير برابر مىگيرند و مىگويند
جليل و دقيق و عظيم و صغير.
براى شتر هم صفت- جليل و براى گوسفند صفت- دقيق- گفته مىشود كه نسبت
ببزرگى و كوچكى آنهاست ما له
جَلِيلٌ و لا دقيق، نه شترى دارد و نه
گوسپندى، ما أَجَلَّنِي
و لا أدقّنى- يعنى شتر و گوسفندى بمن نبخشيد و سپس اين صفات مثلى شد در باره هر
چيز بزرگ و كوچكى.
واژه- جُلَالَة-
به شتر عظيم جثه و بزرگ اندام مخصوص شده است.
الجِلَّة- يعنى شتر كلانسال و بزرگ، و هر چيز
بزرگى را هم جَلَل- گويند.
جَلَلْتُ كذا- آنرا فرا گرفتم.
تَجَلَّلْتُ البقر- گاو بزرگ را گرفتم.
جَلَل- بمعنى گاو بزرگ، از اضداد است،
بنابراين چيز كوچك و حقير را نيز جلل گويند، و نيز گفتهاند- كلّ مصيبة بعده جَلَلٌ- يعنى هر مصيبتى و مشكلى بعدش گوارايى و
سبكى يا عظمتى است.
جَلَل- يعنى جلد و روپوش كتابها و از اينجهت
صحيفهها و نوشتههاى مدوّن و جلد شده را- مَجَلَّة[1] ناميدهاند.
[1] ابن سيده مانند راغب مىنويسد- مجله- همان صحيفه و كتاب است
كه جلد شده، و شعرى از نابغه مىآورد. ابو عبيده مىگويد هر كتابى را عرب- مجله-
گويد در حديث- سويد بن صامت- آمده است كه به پيامبر6 فرمود تو چه دارى، گفت:
مجله لقمان- زيرا هر كتابى را اعراب- مجله- مىگويند منظور سويد كتابى بود كه در
آن حكمت لقمانى است، گفتهاند مجله ممكن است معرب از عبرانى يا عربى اصيل باشد.(
المحكم/ ابن سيده، ج 7 ص 148- لس ج 11- مقاييس اللّغه/ ج 419).
امّا ابن فارس مىنويسد ناميدن كتاب به مجله باعتبار عظمت و
ارزش علم و قدر و قيمت و جلالت دانش است كه از ريشه جلاله- گرفته شده.
و مثله« كلّ مصيبة بعدك جلل» بفتح جيم و لام، اى هين( مجمع
البحرين- ج 5/ 340).