جمع، جميع، جماعة- گفته مىشود، خداى عزّ و
جلّ گويد: وَ ما أَصابَكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ- 166/ آل عمران) و وَ
إِنْ كُلٌّ لَمَّا جَمِيعٌ
لَدَيْنا مُحْضَرُونَ- 32/ يس).
جُمَّاع- يعنى مردى كه با يكديگر متفاوتند امّا
در يكجا جمعند.
شاعر گويد:
بجمع غير جمّاع
(مردم يكپارچه، كه ناهمگونند ولى جمعند).
باب افعال اين واژه، مثل- أَجْمَعْتُ كذا- بيشتر از ثلاثى مجرّد آن بامور فكرى و نفسانى مربوط مىشود، در
آيه فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَ شُرَكاءَكُمْ-
71/ يونس).
شاعر گويد:
هل أغزون يوما و أمرى مجمع
(آيا روزى خواهند جنگيد در حالى كه كارم فراهم
است).
خداى تعالى گويد: فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ- 64/ طه) و هرگاه گفته شود: أَجْمَعَ المسلمون[1] على كذا
يعنى آراء و افكارشان بر آن كار يكى است و اتّفاق نظر دارند، نهب مُجْمِعٌ- غنيمتى كه با تدبير و
انديشه بآن مىرسند، و سخن خداى عزّ و جلّ كه مىفرمايد:
إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ- 173/ آل عمران) گفته شده،
يعنى آرائشان را در تدبير و انديشه عليه شما جمع كردند و نيز گفتهاند، يعنى
لشكريانشان را عليه شما جمع كردند.
جَمِيع، أَجْمَع و أَجْمَعُون، براى تأكيد در جمع شدن در
كارى بكار مىرود امّا-
[1] منابع مورد استفاده مجتهدين و فرق اسلامى به تفاوت بر چهار
اصل مبتنى است. 1- قرآن 2- سنّت 3- عقل 4- إجماع كه اين چهار جمعا ويژه فقه جعفرى
است، صاحب مجمع البحرين به نقل از شيخ طوسى مىنويسد: جمهور مسلمين إجماع را دليل
سمعى مىدانند نه عقلى، داود كه از پيشوايان اصحاب ظاهر است، إجماع صحابه را حجّت
مىداند امّا مالك اجماع اهل مدينه را و باقى علماء را در هر عصرى و زمانى حجّت
مىدانند ولى اماميّه مىگويند« انّ الامّه لا يجوز أن تجتمع على خطا» و هر عصرى
از اعصار ناگزير امامى بايد كه حافظ شرع باشد و پس از او علمايى كه بر مبانى چهار
گانه عمل مىكنند و احكام مستحدثه يعنى جديد را كه مورد ابتلاء و نياز رو برو شد
جامعه است كه با استنباط پاسخگو باشند بديهى است هر كدام از اصول چهار گانه در جاى
خود از اهميّت ويژهاى برخوردار است چرا كه قرآن مجيد، همواره باين چهار ركن يعنى
قرآن، سنّت پيامبر6 و عقل، و اجماع اشاره مىكند.( مجمع البحرين 4/ 317).