كارهاى بدنى و عقلى بريده شود مىگويند- جُنَ عقله- عقل و خردش بيمار است (بيمارى روانى).
و بر آن اساس سخن خداى تعالى است كه كفّار به پيامبر 6 گفتند: (مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ- 14/ دخان) يعنى از پريانى كه او را مىآموزند، با او هستند، و
همچنين آيه (أَ إِنَّا لَتارِكُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ- 36/ صافات).
جُنَ التّلاع و الآفاق- گياه بهاره و بيابانى
بمقدارى آنجا زياد شد كه گويى زمينى مجنون و جنّ زده است، و آيه (وَ الْجَانَ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ
مِنْ نارِ السَّمُومِ،- 27/ حجر) اشاره به خلقت و آفرينش نوعى
از پريان است.
و آيه (كَأَنَّها جَانٌ-
10/ نمل) گفته شده اشاره به نوعى از مارهاست.
جنب
: اصل جَنْب
عضوى از بدن (پهلو) و جمع آن- جُنُوب- است، خداى تعالى گويد:
پيشانيها و پهلوهاشان را با همان زر و سيم اندوخته و مورد پرستش
دنيائيشان داغ مىكنند).
و آيه (تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ
الْمَضاجِعِ- 16/ سجده).
(شب هنگام براى عبادت، پهلوها را از استراحت دور مىكنند و
برمىخيزند).
در آيه (قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى
جُنُوبِهِمْ- 191/ آل عمران) واژه جنوب بطور استعاره چنانكه عادت اعراب است در
باره ساير اعضاء استعاره شده است و مثل- يمين و شمال بكار رفته است.
چنانكه شاعر گويد:
من عن يمينى مرّة و أمامى
(گاهى از جانب راستم و گاهى پيشارويم).
جَنْبُ الحائط و جانبه- يعنى كنار ديوار و سوى
او.
و آيه (وَ الصَّاحِبِ
بِالْجَنْبِ[1]- 36/ نساء) يعنى با همسفر و نزديك.
[1] قسمتى از آيه 36/ نساء است كه بهترين تعيين كننده روابط
اجتماعى اسلامى انسانهاست مىگويد:( وَ
اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ
بِذِي الْقُرْبى، وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ الْجارِ ذِي الْقُرْبى وَ
الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ وَ ما مَلَكَتْ
أَيْمانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالًا فَخُوراً- 36/ نساء) خداى را بپرستيد و شرك نورزيد
با پدر و مادر، با خويشاوندان، يتيمان، و مسكينان، همسايه خويشاوند، همسايه دورتر
و غير خويشاوند و همراه در سفر و رهگذران آواره از ديار، خدمتكاران و اسيران با
تمام اين اقشار رابطه احسان و نيكى داشته باشيد زيرا خداوند، خودستا و نازنده و
متكبّر به مال را دشمن دارد و سپس در باره بخيلان مالاندوز و كفّار و رياكاران كه
قرين و يار شيطانند بحث مىكند، براستى كه سراسر قرآن- مثانى متشابها- است يعنى
اساس و رشد حركت انسانى را بسوى اللّه از دو محور معيّن مىكند 1- پالايش روح از
زشتىها و پيرايش او به نيكىها، 1- خوددارى از هوسها 2- خود سازى با عبادات 1-
كفران به طاغوت 2- ايمان به اللّه 1- دورى از ستم 2- به يارى ستمديده و مظلوم
برخاستن 1- دورى از جهالت 2- گرايش به علم و حقيقت. اينها بودند كليد رمز آرامش دل
و رشد كامل كه مكتبهاى غير الهى از آنها بىبهرهاند زيرا تنها( إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ
الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ-
45/ عنكبوت) و( إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِيتاءِ
ذِي الْقُرْبى وَ يَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ. 90/ نحل).