(الرَّحْمَةِ-
24/ اسراء) يعنى: فروتنى و تواضعى كه رفعتش مىدهد و ارزش انسان را بالا مىبرد نه
آن تواضعى كه از لفظ جناح- در معنى خوارى به صورت استعاره بكار مىرود گوئى كه
آدمى در پيشگاه خداى تعالى رفعت مىدهد و بزرگى مىبخشد و اين رفعت و شكوه از
عاليترين وسيله دستيابى به رحمت است و يا بهترين رحمت فرزند نسبت به پدر و مادر، و
آيه:
(وَ اضْمُمْ إِلَيْكَ جَناحَكَ مِنَ الرَّهْبِ- 32/ قصص) يعنى: اگر بيم دارى دو دست خويش با خود محكم و پيوسته
دار).
جَنَحَتِ العير فى سيرها- يعنى شتر
شتاب كرد گويى كه از دستانش يارى مىجويد.
جَنَحَ اللّيل- شب سياهيش را بگسترانيد.
الجُنْح- قسمتى از شب تاريك است، خداى تعالى
گويد:
(وَ إِنْ جَنَحُوا
لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها- 611/ انفال) يعنى اگر به آشتى و صلح مايل شدند پس آشتى كن. چنانكه
مىگويند: جَنَحَتِ السّفينة- كشتى بيك پهلو كج
شد.
جُنَاح- يعنى: اثم و گناه، و چون انسان را از
حقّ دور و منحرف مىكند- جناح- ناميده شده و سپس هر گناهى را جناح ناميدهاند. در
سخن خداى تعالى: (لا جُناحَ عَلَيْكُمْ- 235/ بقره) يعنى در غير
مورد گناه (و كارهائى كه گناه نيست و مباح است).
جَوَانَح الصّدر- دندههائى كه سر
آنها باستخوان وسط سينه و چنبر گردن متّصل است و جلوى ريهها قرار دارد و مفرد آن-
جانحة- است بخاطر اينكه- إنحناء- دارد.
جند
: به سپاهى و لشكر- جُنْد گويند.
ناميدن لشكر به جند- باعتبار فشردگى و تراكم قدرت آن است، زيرا- جند-
در اصل نام زمين پر سنگلاخ و سخت است سپس به هر مجتمع، و جمعيّت متراكمى- جند
گفتهاند مانند:
خداى تعالى گويد: (وَ إِنَ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ- 137/ صافّات) و (إِنَّهُمْ جُنْدٌ
[1] يعنى ارواح حقايقى متراكم و نيرومندند و چون كارگزاران و
نيرو دهندگان جهانند در واقع. سپاهيانى هستند كه بيارى مؤمنين مىرسند غير از
پيامبران بر كسانى هم كه نام اللّه را به حقيقت و با ايمان اداء مىكنند و در راهش
استقامت مىورزند نازل مىشوند و آنها را با آرامش خاطر و اعتماد به وعدههاى
خداوند بشارتشان مىدهند، مىگويد:
( إِنَّ
الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ
الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ
الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ- 30/
فصلت) امروز نمونه عملى و آشكار اين حقايق را از زبان ايثارگران جبهههاى حقّ عليه
باطل بايد شنيد.