responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن نویسنده : راغب اصفهانى، حسين بن محمد    جلد : 1  صفحه : 462

تعس عبد الدّرهم، تعس عبد الدّينار.

» (نگونسار و هلاك شد بنده درهم و دينار و زر پرست).

شاعر گويد:

و رقّ ذوى الأطماع رقّ مخلّد

(بندگى آزمندان بندگى جاودانه است).

گفته‌اند:

عبد الشّهوة أذلّ من عبد الرّقّ.

- بنده شهوت ذليل‌تر از بنده بردگى است.

تَحْرِير- آزاد كردن انسان 1- يا از بردگى غير و يا از بردگى شهوات كه ذكر شد.

در معنى اوّل، آيه (فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ- 92/ نساء) آزاد كردن بردگان مؤمن.

در معنى دوّم- آيه (نَذَرْتُ لَكَ ما فِي بَطْنِي‌ مُحَرَّراً[1]- 35/ آل عمران).

(مادر مريم مى‌گويد: خداوندا نذر كردم فرزندى كه در رحم دارم برايت آزاده‌اى باشد).

گفته‌اند: منظور اينست كه فرزندش را در راهى قرار دهد كه از بهره‌هاى دنيوى و شهوات و منابع دنيا كه قبلا ذكر شد بهره‌مند نشود و منظور در اين سخن خداى تعالى است كه فرمود:

(بَنِينَ وَ حَفَدَةً- 72/ نمل).

يعنى پسران و فرزند زادگان، كه او را براى عبادت خداى خالص گرداند.

از همين جهت- شعبى‌[2] معنى محرّر- را در آيه قبل، با اخلاص معنى‌


[1] ازهرى و زجاج مى‌گويند: در بنى اسرائيل رسم بود كه فرزند پسر را براى خدمت معابد نذر مى‌كردند و همينكه مادر مريم وضع حمل كرد فرزندش دختر بود با افسردگى گفت( إِنِّي وَضَعْتُها أُنْثى‌ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ وَ لَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثى‌- 35/ آل عمران) يعنى دختر زائيدم و خداى مى‌داند كه چه زائيدم، پسر براى خدمت در معابد همانند دختر نيست و خداوند آن را به نيكى پذيرفت و مقامى يافت تا بر آن امر گواه باشد تا همان دختر فرزندى چون عيسى پيامبر اولو العزم داشت و تفاوت تنها در تقوى و علم و ايثار است كه گاهى در دختران و زنان بيشتر است.

[2] ابو عمرو عامر بن شراحيل معروف به شعبى و اصلا يمنى است كه در كوفه زندگى كرده و يكى از تابعين جليل القدر است بگفته ابن خلكان، زهرى مى‌گويد: دانشمندان چهار نفرند، 1- ابن مسيب در مدينه 2- شعبى در كوفه 3- حسن بصرى در بصره 4- و مكحول در شام كه در زمان خويش سر آمد. أقران خود بودند، گفته‌اند شعبى پانصد تن از صحابه پيامبر6 را درك كرده و از طرف عبد الملك مروان حامل نامه‌اى به قيصر روم بوده كه از دانش و عملش قيصر روم در شگفت شده و نامه‌اى رمزى به عبد الملك مى‌نويسد كه در آن نوشته است: در شگفتم از قوم كه چنين افرادى دارند و ديگرى بر آنها حكومت كند كه مى‌خواسته حسادت عبد الملك را عليه شعبى برانگيزد.

در كوفه سمت قضاوت داشته و در سال 107 هجرى بمرگ ناگهانى وفات كرده، وفيات الاعيان ج 2 ص 222.

نام کتاب : ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن نویسنده : راغب اصفهانى، حسين بن محمد    جلد : 1  صفحه : 462
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست