گفتهاند: منظور اينست كه فرزندش را در راهى قرار دهد كه از بهرههاى
دنيوى و شهوات و منابع دنيا كه قبلا ذكر شد بهرهمند نشود و منظور در اين سخن خداى
تعالى است كه فرمود:
(بَنِينَ وَ حَفَدَةً- 72/ نمل).
يعنى پسران و فرزند زادگان، كه او را براى عبادت خداى خالص گرداند.
از همين جهت- شعبى[2] معنى
محرّر- را در آيه قبل، با اخلاص معنى
[1] ازهرى و زجاج مىگويند: در بنى اسرائيل رسم بود كه فرزند پسر
را براى خدمت معابد نذر مىكردند و همينكه مادر مريم وضع حمل كرد فرزندش دختر بود
با افسردگى گفت(
إِنِّي وَضَعْتُها أُنْثى وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ وَ لَيْسَ الذَّكَرُ
كَالْأُنْثى- 35/ آل عمران)
يعنى دختر زائيدم و خداى مىداند كه چه زائيدم، پسر براى خدمت در معابد همانند
دختر نيست و خداوند آن را به نيكى پذيرفت و مقامى يافت تا بر آن امر گواه باشد تا
همان دختر فرزندى چون عيسى پيامبر اولو العزم داشت و تفاوت تنها در تقوى و علم و
ايثار است كه گاهى در دختران و زنان بيشتر است.
[2] ابو عمرو عامر بن شراحيل معروف به شعبى و اصلا يمنى است كه
در كوفه زندگى كرده و يكى از تابعين جليل القدر است بگفته ابن خلكان، زهرى
مىگويد: دانشمندان چهار نفرند، 1- ابن مسيب در مدينه 2- شعبى در كوفه 3- حسن بصرى
در بصره 4- و مكحول در شام كه در زمان خويش سر آمد. أقران خود بودند، گفتهاند
شعبى پانصد تن از صحابه پيامبر6 را درك كرده و از طرف عبد الملك مروان حامل
نامهاى به قيصر روم بوده كه از دانش و عملش قيصر روم در شگفت شده و نامهاى رمزى
به عبد الملك مىنويسد كه در آن نوشته است: در شگفتم از قوم كه چنين افرادى دارند
و ديگرى بر آنها حكومت كند كه مىخواسته حسادت عبد الملك را عليه شعبى برانگيزد.
در كوفه سمت قضاوت داشته و در سال 107 هجرى بمرگ ناگهانى وفات
كرده، وفيات الاعيان ج 2 ص 222.