: الحَرَس و
الحُرَّاس- جمع حَارِس
يعنى نگهبان.
خداى تعالى گويد: (فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَساً شَدِيداً-
8/ جنّ) يعنى: آنجا را مملوّ از نگهبانان سخت كوش يافتيم.
حرز- و حرس- در معنى بهم نزديكند همانطور كه لفظشان به هم نزديك است
ولى- حرز- بيشتر در نگهبانى براى پول و مال بكار مىرود، و حرس- بيشترى براى
نگهبانى مكانها است.
شاعر گويد:
فبقيت حرسا قبل مجرى داحس
لو كان للنّفس اللّجوج خلود
(روزگارانى قبل از بيزار شدن از زندگى و تورّم
عمر باقى مىماندم اگر كه نفس سركش جاودان مىبود).
گفتهاند: معناى حرسا- دهر و روزگار است، چنانچه واژه- حرس دلالتش در
اين شعر فقط معنى دهر- باشد بر آن معنى دلالت نمىكند زيرا ممكن است مصدر بجاى حال
باشد يعنى در حال نگهبانى عمر و زندگى باقى مىماندم و زندگى را حفظ مىكردم در آن
صورت دلالت بر دهر و مدّت زندگى مىكند نه اينكه از لفظ- حرس باشد. أَحْرَسَ- معنايش محافظت شده و با
حراست است مثل ساير كلماتى كه بر وزن أفعل ساخته مىشود و بر اين معنى است: حَرِيسَة الجبل- جايى كه در كوهستان،
شبانه حر است مىشود.
ابو عبيدة مىگويد: حَرِيسَة، يعنى نگهبانى شده.
و نيز حَرِيسَة-
يعنى دزديده شده، فعلش- حَرَسَ- يَحْرِسُ-
حَرْساً است، كه گفتهاند لفظى است كه معنى حريسة از آن تصوّر مىشود، زيرا
حريسة- در زبان عرب بمعناى سرقت و دزديدن هم آمده است.