حرص
: الحِرْص: زياده روى در آزمندى و ميل و اراده است خداى عزّ و جلّ گويد:
(إِنْ تَحْرِصْ عَلى هُداهُمْ- 37/ نمل).
يعنى: اگر چه بر هدايتشان ميلى و ارادهاى افزون دارى.
(وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى حَياةٍ- 96/ بقره).
آنها را بر زندگى بشدّت حريص مىيابى.
(وَ ما أَكْثَرُ النَّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ- 103/ يوسف).
معنى اصلى واژه حرص از عبارت- حَرَصَ القصّار الثوب- يعنى گازر و لباسشوى لباس را با دقّت فشرد، گرفته شده.
حَارِصَة و حَرِيصَة- ابرى است كه با ريزش زياد بارانش زمين را مىشويد.
حرض
: الحَرَض يعنى: چيزى كه مورد اعتنا نباشد و بحساب نمىآيد و خير هم در آن نيست و لذا بآنچه را كه در حال نابودى و هلاكت و تباهى است- حرض- گويند.
خداى عزّ و جلّ گويد: (حَتَّى تَكُونَ حَرَضاً- 85/ يوسف).
(فرزندان يعقوب باو مىگويند تو از فكر يوسف آسوده نمىمانى تا اينكه هلاك شوى).
شاعر گويد:
إنّى امروء نابنى همّ فَأَحْرَضَنِي.
(مردى هستم كه اندوه و غم مرا مصيبت زده كرد سپس بهلاكتم مىرساند).
الحُرْضَة- كسى است كه از پستى و خسّت گوشت حلالى را كه بايد خريدارى كند نمىخورد مگر گوشت شرطى كه از راه قمار مفت و مجّانى بدستش برسد.
تَحْرِيض- تشويق و برانگيختن بچيزى با خوب جلوه دادن آن، و آسان نمودن زحمات كسب آن، گوئى اين واژه در اصل بمعنى- بر طرف كردن تباهى و سختىهاست- مثل: