(وفيات الاعيان- طبقات الادباء- الفهرست-
تاريخ بغداد- انساب سمعانى- مقدّمه تهذيب اللّغه- معارف ابن قتيبه).
13- فرّاء- ابو زكريّاء ديلمى كه در لغت پيشوا و مورد اعتماد علماء
است، ابو العبّاس مبرّد مىگويد: اگر فرّاء نبود لغت هم از نظر حصول و ضبط صحيح
نمىبود.
ابن انبارى مىگويد: اگر- فرّاء- و كسائى بتنهائى هم بودند براى
افتخار كوفه و بغداد در علم كافى بود، فرّاء- در نحو معلّم پسران مأمون بود و
مأمون براى او تشريفات نويسندگى و خادم و خدمتگزار مقرّر كرده بود تا كتابهاى-
حدود- معانى القرآن- را نوشت و صحافها نسخه آنرا پنهان كرده بودند و با ارائه هر
پنج برگ آن براى استنساخ يك درهم مىگرفتند چون مردم به فرّاء شكايت كردند و
نتوانست آن را از صحّافها پس بگيرد به ناچار نسخهاى ديگر و مفصّلتر در معانى
القرآن نوشت، صحّافها اين بار هر ده برگ را بيكدرهم عرضه مىكردند.
فرّاء- در نجوم و طبّ هم مهارت داشته، آثارش بگفته ابن نديم در
ششهزار برگ بود، وفاتش 207 ه- معانى القرآن او چند بار چاپ شده (در سه مجلّد).
(وفيات الاعيان- طبقات الادباء- الفهرست- معجم الادباء- دائرة
المعارف).
14- ابن سكيت: ابو يوسف اهوازى، آخرين دانشمند نحوى كوفى در قرن سوّم
است، نحو را از شيبانى و فرّاء و ابن اعرابى دريافته است، معلّم پسران متوكّل بوده
و بخاطر جسارت و شهامت علمى و دينيش كه در حضور متوكّل اظهار داشت مغضوب و شهيد
شد، زيرا متوكّل باو مىگويد: اى يعقوب اين پسران من بهترند يا پسران على (ع)؟
پاسخ مىدهد قنبر غلام على از تو و پسرانت بهتر است و بگفته سيوطى
متوكّل مىگويد تا زبانش را از پس گردنش بيرون كشند (رحمة اللّه عليه).
بيست و چند تأليف در نحو و لغت و منطق دارد، آنچه تاكنون از او مانده
(اصطلاح المنطق- كتاب الالفاظ) است وفاتش 243 هجرى ق است. (وفيات الاعيان- بغية
الوعاة- طبقات الادباء- الفهرست- دايرة المعارف- معجم الادباء).