سوط مُحَرَّم- شلّاقى كه چرمش دبّاغى و
صاف نشده، گويى كه هنوز عمل دبّاغى كه اقتضاى كار چرم است بر او وارد نشده، و در
سخن پيامبر 6 كه مىفرمايد:
«أيّما إهاب دبغ فقد طهر».
هر چرم و پوستى كه دبّاغى شود پاك است.
كه در معنى اين حديث گفتهاند: بلكه محرّم و ممنوع، پوست و چرمى است
كه نرم نشده باشد، و ناميدن حريم كعبه بواژه
حَرَم- براى تحريم نمودن بيشتر چيزها در آنمكان از سوى خداى تعالى است كه
در جاهاى ديگر حرام نيست و همينطور- الشّهر الحرام- يعنى ماه حرام (كه كارهايى در
آنماه حرام است و در ماههاى ديگر آن كارها حرام نيست) گفته مىشود كه رجل حرام و
حلال و محلّ و محرم (يعنى كسيكه در مكان و زمان حرامى كه گفته شد رعايت حلال و
حرام آنجا را مىكند).
خداى تعالى گويد: (يا أَيُّهَا النَّبِيُّ
لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ
تَبْتَغِي- 1/ تحريم)[1]. يعنى چرا
بتحريم آن حكم كردى و هر تحريمى كه از جانب خداى تعالى نباشد تحريم
[1] بديهى است بفرمان خداوند در قرآن كه( ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ
فَانْتَهُوا- 7/ حشر) چون
پيامبر6 در مسائل تبليغى خارج از وحى سخن نمىگويد و سنّتهايش كه جدا از متن
قرآن است در اكمال و اتمام و تفسير عملى قرآن است، پس( لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ- 21/ احزاب) و( وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى- 4/ نجم) و( قُلْ إِنَّما أَتَّبِعُ ما يُوحى إِلَيَّ مِنْ رَبِّي- 203/ اعراف) تفصيل و جزئيّات احكام عملى
و اخلاقى كه در قرآن نيست همان است كه توسّط پيامبر و عترت و ياران صديق و پيروان
باحسانش بيان شده كه بر اساس آنها فقهاى واجد شرايط كه از طرف امامان همه شرايط در
باره آنها بيان شده همواره با حركت تاريخ و جامعه از حقايق و روح قرآن و سنّتهاى
پيامبر خاتم6 كه دين و نعمتى كامل و تمام را براى عموم انسانها بجاى گزارده
است:
احكام مستحدثه را با توجّه به روح دين، استنباط و حرمت يا
حلال بودن آن امور را تعيين مىنمايند و گر نه پويائى و رشد متوقّف مىشود،
استنباط و تفقّه كه در قرآن بر گروهى خاصّ واجب شده است براى همين است كه با
اجتهاد، و ارائه پاسخ به مشكلات و رويدادها اكمال و اتمام دين را بثبوت رساندند.