مثل آيه (وَ أَنْعامٌ
حُرِّمَتْ ظُهُورُها- 138/ انعام).
(كه مشركين نشستن بر بعضى از چهار پايان را به غلط حرام مىدانستند)
و (بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ- 67/ واقعه).
يعنى: از جهت نتيجه رفتار گذشتمان محروميم.
(لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ- 19/ ذاريات).
كسى كه روزى و رزق بر او فراخ نيست. چنانكه بر غير او هست.
و بعضى گفتهاند: منظور از محروم- در اين آيه- سگ است و بعضى ديگر
توجّه نكردهاند، پاسخشان دادهاند كه محروم نام سگ است، بديهى است واژه- محروم-
نوعى مثال است بچيزى كه محروم است براى اينكه سگ را هم بيشتر مردم محروم مىكنند
يعنى او را از خوردن محروم مىكنند.
مَحْرُمَة و
مَحْرَمَة- يعنى حرمت و احترام (و هر چيزى كه شكستن حدّ آن جايز نيست كه جمعش محارم است كه از احترام بآنها بايستى حدّ و
مرزشان رعايت شود و مورد تجاوز قرار نگيرند).
اسْتَحْرَمَتِ الماعز- بزى كه آماده فحل و
باردارى است.
حري
: حَرَى قصد كرد و خواست، حرى الشّيء يَحْرِي- يعنى آهنگش كرد، و به سويش
رفت.
تَحَرَّاه- به همان معنى است يعنى
بسوى او قصد كرد و او را مقصد خود قرار داد.
خداى تعالى گويد: (فَأُولئِكَ تَحَرَّوْا رَشَداً- 14/ جنّ).
(تمام آيه چنين است- فَمَنْ أَسْلَمَ
فَأُولئِكَ تَحَرَّوْا رَشَداً، يعنى آنكه اسلام آورد آهنگ
رشد و كمال كرد) يا (آنها كه اسلام آوردند ...).
حَرَى الشّيء
يَحْرِي- يعنى كم و ناقص شد، گوئى كه بسوى مقصد ادامه نيافته و ناقص مانده،
شاعر گويد: