إِيماناً وَ تَسْلِيماً-
اين همان وعده راست خدا و رسول اوست بجاى ترسيدن، ايمان و تسليمشان در برابر حقّ
افزون مىشود).
حزن
: الحُزْن و
الحَزَن- زمين سخت و سنگلاخى، و سختى در زمين و نيز خشونت در نفس و آنچه كه
از غم و اندوه در جان آدمى حاصل مىشود، نقطه مقابل و ضدّ آن فرح و شادى است و
باعتبار خشونتى كه از غم و اندوه حاصل مىشود حزن و اندوه انسان را فرا مىگيرد،
مىگويند:
خشنت بصدره إذا حزنته- (وقتى كه اندوه او را گرفت، دلش سخت شد).- فعل
اين واژه، حزن، حَزَنْتُهُ و
أَحْزَنْتُهُ است (محزون شد غمگين مىشود و اندوهگينش كردم).
خداى تعالى گويد: (لِكَيْلا تَحْزَنُوا عَلى ما فاتَكُمْ- 153/ آل عمران).
إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْنِي إِلَى اللَّهِ- 86/ يوسف). (وَ لا تَحْزَنُوا-
139/ آل عمران). (وَ لا تَحْزَنْ- 88/ حجر).
اين دو عبارت در دو آيه اخير كه بصورت نهى است نه اينستكه از بدست
آوردن حزن و اندوه نهى كرده است زيرا غم و اندوه با اختيار بدست نمىآيد ولى
بصورت- لا تَحْزَنُوا- كه لفظا نهى است بيان شده
است در حقيقت براى آنست كه مىگويد: از بدست آوردن و عمل بچيزى كه نتيجهاش حزن و
اندوه است دورى كنيد.
و در اين معنى شاعر گويد:
من سرّه أن لا يرى ما يسوءه
فلا يتّخذ شيئا يبالى له فقدا
(كسيكه از نديدن چيزى كه او را بد حال مىكند
شاد است چيزى را هم كه از فقدانش ناراحت مىشود اتّخاذ و عمل نمىكند).
و همچنين بر انسان واجب است چيزهائى را كه با طبيعت فناپذير دنيا
سرشته شده است بشناسد و آنها را فهم و تصوّر كند تا زمانى كه ناگهان به رنج