اوّل- بِغَيْرِ حِسابٍ، يعنى: خداوند بيشتر از استحقاقش بوى رزق و روزى مىبخشد.
دوّم- بِغَيْرِ حِسابٍ، يعنى: باو مىبخشد و از او باز پس نمىگيرد.
سوّم- بِغَيْرِ حِسابٍ، يعنى: خداوند آنگونه عطا مىكند و به بندگانش از راه لطف مىبخشد
كه حسابش براى بشر ممكن نيست.
چنانكه شاعر گويد:
عطاياه يحصى قبل إحصائها القطر
(يعنى: اگر قطرات باران قبلا بشمارش و حساب در
مىآمد بخشش او نيز شمرده خواهد شد).
چهارم- بِغَيْرِ حِسابٍ، يعنى: حساب و اندازه بودن بخشش و رزق خداى تعالى كه او بدون مضايقه
و سختگيرى مىبخشد چنانكه در مثل گويند:
حاسبته- يعنى بر او سخت گرفتم و- بغير محاسبه- يعنى بدون اينكه از پس
دادن حسابش بترسد.
پنجم- بِغَيْرِ حِسابٍ، يعنى: بيشتر از آنچه او مىپنداشت به او مىبخشد.
ششم- بِغَيْرِ حِسابٍ، يعنى: بر اساس شناخت و
مصلحتش به او مىبخشد نه آنگونه كه آنها حساب مىكنند و معنى اخير تنبّه و هشدار
مىدهد كه وَ لَوْ لا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا
لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ[1]- 33/ زخرف).
[1] قسمتى از آيه 33/ زخرف)، و در معنى آن بايستى آيات قبل را در
نظر گرفت كه- مترفين جامعه مىگويند، چرا بمردانى ثروتمند از ما كه از بزرگان
هستيم وحى نمىشود گويا مىپندارند كه رفاه و ثروت همان رحمت، و بخشش الهى است كه
آنها چنين سخنانى مىگويند حال اينكه چنين نيست اگر نه اين بود كه بايستى در دنيا
هم مردم از نظر امور دنيايى، امّتى واحد باشند و هر كس بمقتضاى كوشش خويش از متاع
دنيا برگيرد و هر كدام بدنيا مغرور شوند و از ياد اللّه روى گردانند، در قيامت به
فرجام كارهاى ناشايسته دنيائيشان مىرسند كه( وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ- 35/ زخرف).
بيحساب رزقشان مىداديم پس مصلحت حقّ چنانست كه بخشايش و
رحمتش نه اينكه دادن متاع دنيا نيست كه بعنوان آخرت است و گر نه سقف خانههاشان را
از سيم و زر قرار مىداد و هرگز چنان نخواهد كرد، تا نپندارند كه انباشتن مواد
دنيائى و تصرّف زر و سيم معنيش بخشايش، و رحمت حقّ است بلكه:( وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا
مَتاعُ الْغُرُورِ- 185/
آل عمران) و اگر چنان بود كه مترفين- مىپندارند پيامبران و دانايان و پاكان بيش
از هر كس ديگر شايسته چنان بهرههاى دنيائى بودند.