حَسْمُ الداء- از بين بردن اثر بريدگى و درد با
داغ كردن (براى جلوگيرى از خونريزى).
حُسُوم- هر پديده شوم و بدى است كه بچيزى
مىرسد و اثر وجودى آنرا از بين مىبرد.
ناله حسوم- حادثه و سرنوشت شومى به او رسيد.
خداى تعالى گويد: (ثَمانِيَةَ أَيَّامٍ
حُسُوماً[1]- 7/ حاقه) در معنى اين آيه گفتهاند منظور از،
ثَمانِيَةَ أَيَّامٍ- يعنى هنگامهها و حوادثى كه از بين
برنده آثار ايشان و از بين برنده خبر و تاريخشان بوده.
و نيز گفتهاند: حُسُوماً- يعنى قطع كننده عمرشان كه البتّه تمام معانى فوق در معنى كلّى و
عموم آيه داخل مىشود.
حسن
: الحُسْن، عبارت است از هر اثر بهجت
آفرين و شادى بخش كه مورد آرزو باشد و بر سه گونه است:
[1] عبارت فوق قسمتى از آيه 7/ حاقه است كه تمام آيه چنين است:( وَ أَمَّا عادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ
صَرْصَرٍ عاتِيَةٍ سَخَّرَها عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيالٍ وَ ثَمانِيَةَ أَيَّامٍ
حُسُوماً فَتَرَى الْقَوْمَ فِيها صَرْعى كَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ خاوِيَةٍ- 8 و 7 حاقه).
يعنى: و امّا قوم عاد با بادى سخت و طوفانى و هول انگيز هلاك
شدند كه هفت شب و هشت روز شوم و تباه كننده بر آنها وزيد و مىديدى كه در عذاب
سرنگونند و همانند خرما بنى بىشاخه و برگ بر خاك افكنده شدهاند.
خداوند از قوم عاد كه الگو و نمونه مردمى عيّاش و مغرور و
استهزاء كننده مستضعفين بودند كه بر بلنديها و در كوشك و قصرهاى چندين طبقه سنگين
مرمرين مىزيستند باميد اينكه آن سنگها و قصرها آنها را پايدار كند و از مرگشان
جلو گيرد، غافل از اينكه نتيجه آنهمه گردنكشى و قدرت نمائى همان بود كه با بادى
طوفانى از پاى در آمدند تا در پهنه تاريخ و بر جبين روزگار عبرتى براى سايرين
باشد، كه قومى سنگدل و در كاخهاى سنگى نشين با بادى ناديدنى بهلاكت رسيدند.