(ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْقُرى نَقُصُّهُ عَلَيْكَ مِنْها قائِمٌ وَ
حَصِيدٌ- 100/ هود). از خبرهاى شهرهاى گذشته است كه بر تو مىخوانيم پارهاى
از آن شهرها باقى و قسمتى ديگر نابود شده است).
تا آنجا كه مىگويد: (فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ
الَّذِينَ ظَلَمُوا- 45/ انعام).
(يعنى: سپس آن قوم ستمگر بىعقب و أبتر ماندند).
و آيه (وَ حَبَّ الْحَصِيدِ- 9/ ق).
يعنى: دانههائى كه درو مىشود و قوت و طعام از آن بدست مىآيد.
پيامبر 6 فرمود:
«و هل يكبّ النّاس على مناخرهم فى النّار إلّا حَصَائِدُ ألسنتهم».
كه در اين حديث واژه حصائد بصورت استعاره بكار رفته است.
يعنى. آيا چيز ديگرى هست كه به روى در آتش اندازد جز محصول و نتايج
زبانهاى برنّده و نيست كنندهشان).
حبل مُحْصَد- ريسمان و طناب تافته شده.
درع حَصْدَاء- زره محكم بافته و تنگ
حلقه.
شجرة حصداء- درخت تناور و پر شاخه و برگ، همه اين معانى فوق از همان
ريشه است.
تَحَصَّدَ القوم- با يكديگر تقويت
شدند.
حصر
: الحَصْر يعنى: در مضيقه و تنگنا قرار دادن.
خداى عزّ و جلّ گويد: (وَ
احْصُرُوهُمْ- 5/ توبه) يعنى بر آنان سخت گيريد.
حسن گفته است: معنى- حَصِيراً- مهادا است، يعنى زمين گود و فراخ.
گويى كه با لفظ حصير- در باره جهنّم مفهوم- الحصير المرمول يعنى
حصيرى كه از ريگ پوشيده و در زير آن پنهان شد، فهميده مىشود.- حَصِير- را هم براى اينكه تار و پودش در يكديگر
محصور شده است آنچنان گويند.