يعنى: اگر نفس و جانت را از عذاب نجات دهى براى تو بهتر از قدرت و
حكومتى است كه از نظر گسترش نتوانى بآن محيط و مسلّط باشى).
خداى تعالى گويد: (عَلِمَ أَنْ لَنْ تُحْصُوهُ- 20/ مزمّل)[1].
روايت شده است كه:
«استقيموا و لن تحصوا».
يعنى: (استقامت بورزيد و به حقّ قيام كنيد و هرگز بهره حاصل و نتايج
اعمالتان را پيشاپيش و با شتاب حساب نكنيد).
علّت اينكه در اين روايت بدست آوردن نتيجه پايدارى كه در راه حقّ يا
حساب كردن آن نتايج مشكل است و بعبارت لن تحصوا- يعنى هرگز حساب نكيند، بيان شده
اين است كه حقّ يكى است و باطل فراوان، بلكه نسبت حقّ بباطل مثل اضافه شدن يك نقطه
بسيار نقاط يك دايره است يا تيرى است كه بسوى هدف انداخته شده باشد كه البتّه
اصابت تير سخت است و از اين روى از پيامبر 6 روايت شده است كه فرمود:
كه سپس از پيامبر 6 پرسيده شد كه چه چيزى از سوره هود تو را پير
[1] خداوند مىداند كه شما هميشه طاقت و توان نماز شب نداريد، و
فرصتش را بدست نمىآوريد لذا آنرا مستحبّ گردانيد و از شما فرو نهاد، اشاره به آيه
مفصّل 20/ مزّمل است كه حكم وجوب نماز شب را بخاطر علم كلّى اللّه به انسانها و
اينكه دين جهانى است و بر پايه سهولت نهاده شده لذا آن را مستحبّ گردانيده و خود
اين حقيقت يكى از معجزات انسانشناسى و جامعه شناسى مكتب اسلام است كه اگر اين آيه
نمىبود و حكم وجوب برداشته نمىشد مؤمنين بتصوّر پيروى از عمل پيامبر6 يا قبل
از اين آيه شبها بر مىخاستند و اختلالى در امر انجام آن از نظر ساعات و اساس
خانواده بوجود مىآمد پس هر كلمه و آيه قرآن ناظر باحوال نفسانى و اجتماعى عموم
انسانها در طول تاريخ بشرى است(
عَلِمَ أَنْ لَنْ تُحْصُوهُ فَتابَ عَلَيْكُمْ فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ
الْقُرْآنِ- 20/ مزمّل).
[2] در باره حديث فوق كه پيامبر6 فرمود كه« شيبتنى هود و
اخواتها» يعنى سوره هود و ساير سورههائى كه موضوع مورد نظر پيامبر6 در آنها
ذكر شده است مثل، سوره شورى كه آيه( وَ
اسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ- 15/ شورى) و در ده سوره ديگر قرآن بهمين ترتيب دستور و فرمان ويژهاى
به پيامبر6 هست كه در پاسخ سؤال كنندگان مىفرمايد:( فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ- 112/ هود) است كه البتّه راغب ; قسمت مهمّ اين آيه را ذكر
نكرده، تا جايى كه اينجانب در مدّت 30 سال. بحث و درس و تفسير در علوم قرآن شنيدم
اكثر افراد صاحب نظر هم همين قسمت از آيه را بازگو مىكنند و آنرا بر پير شدن
پيامبر6 حجّت مىآوردند ولى براى نخستين بار استاد بزرگ فقه و سياست و حكمت
امام امّت علّت پير شدن پيامبر6 را در يك سخنرانى اشاره فرمودند كه: فرمان
استقامت و قيام بحقّ نه تنها بخود پيامبر6 است بلكه علّت اصلى دنباله آيه
يعنى( وَ مَنْ تابَ
مَعَكَ- 113/ هود) است
يعنى: اى پيامبر6 خود و پيروانت بايستى استقامت بورزند كه اين مسئوليّت سنگين
به راستى بس بزرگ است چنانكه انديشيدن بر آينده امّت او را تا آن حدّ آزرده
مىساخت كه خداوند باو مىگويد:
چرا اينهمه اندوه دارى و خودخورى مىكنى،( لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلَّا
يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ- 3/
شعراء) براى اينكه مؤمن نيستند با اندوه مىخواهى خود را هلاك كنى و اين آيه
بروشنى شدّت علاقه پيامبر6 را و حزن و اندوه او را كه يكى از عوامل پيرى است بيان
مىكند( فَاسْتَقِمْ
كَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَكَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ
بَصِيرٌ- 112/ هود).