: الحَضَر- شهر نشينى، نقطه مقابل البدو- يعنى
روستا نشينى است.
حِضَارَة و
حَضَارَة- سكونت در شهر است مانند: (بداوة- و بداوة- يعنى سكونت و زندگى در
روستا و بيابان، سپس واژه حضر- بصورت اسم براى شهادت دادن و حاضر شدن در مكانى يا
گواهى دادن انسانى يا چيزى ديگر قرار داده شده و بكار رفته، در آيات (كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ- 180/ بقره).
آيه اخير بصورت كنايه است يعنى بخدا پناه مىبرم كه شياطين و پريان
بر من حاضر و گواه شوند. شخص ديوانه و كسى را كه مرگش سر رسيده بطور كنايه مُحْتَضَر- گويند، و بر اين معنى
تنبّه مىدهد سخن خداى عزّ و جلّ كه: (وَ نَحْنُ أَقْرَبُ
إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ- 16/ ق).
و آيه (يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ- 158/ انعام).
و آيه (ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً- 30/ آل عمران).
يعنى كارهاى گواهى شده و ديده شدهاى كه در حكم حاضر بودن در حضور
اوست.
[1] قسمتى از آيه 28 نساء است كه مىگويد: هر گاه زنى از روى
گرداندن شوهرش به خويش بيمناك است پاكى و گناهى بر او نيست كه آشتى كند و ميان خود
با خير و خوبى صلح برقرار كند زيرا( وَ
الصُّلْحُ خَيْرٌ- 128/
نساء) و نيز مىتوانند از ديگران براى اين امر كمك گيرند تا كارشان بجدائى
نيانجامد، و اگر دو همسر بيكديگر نيكى كنيد و از خداوند پروا داشته باشيد و نيز از
جدال و جدائى بپرهيزند(
فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيراً) همانا خداوند بآنچه مىكنند آگاه است.