فعلش- حَظِظَ و أَحَظَّ فهو
مَحْظُوظ- در جمع آن- أَحَاظٍ و أَحُظٌّ گفته شده.
).
[1] زمزم چاهى است كه بنام چاه اسماعيل در تاريخ قبل از اسلام
معروف بوده و بر گرداگردش مسافران با نوشيدن آب آن چاه زمزمههائى مىكردند كه
بهمان نام هست( ابن فارس زمزم را واژهاى عربى مىداند كه چاهى است در جنوب شرقى
كعبه و ژرفايش 45 متر است، آبش را براى تبرك مىبرند، و سپس در زبان عرب زمزم
بمعنى آب فراوان، كم كم نوشيدن، ترنّم و ذكر آرام بكار رفته). ابن هشام بروايتى از
على( ع) نقل مىكند كه هاتفى بعبد المطّلب در رؤيائى حفر زمزم را كه پر شده بود
الهام كرد- احفر زمزم انّك ان حفرتها لم تندم- زمزم را حفر كن كه پشيمان نخواهى
شد. ناصر خسرو مىگويد:
سألتُ حبيبى
الوصلَ منه دُعابَةً
و أعْلَمُ
أنَّ الوصل ليس يكونُ
فمَاسَ دلالًا
و ابتهاجاً و قال لى
برفقٍ مجيباً(
ما سألتَ يَهُونُ)
[2] تمام آيه چنين است( أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً
فَسَلَكَهُ يَنابِيعَ فِي الْأَرْضِ ثُمَّ يُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً مُخْتَلِفاً
أَلْوانُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَجْعَلُهُ حُطاماً إِنَّ فِي
ذلِكَ لَذِكْرى لِأُولِي الْأَلْبابِ- 21/ زمر) اشاره آيه بگردش نظام هستى بخش آفرينش در پديدههاى محسوس
است كه تمام انسانها آن را مىبينند و حس مىكنند و بايستى اين يادآورى يعنى گردش
و ريزش باران، و خيزش چشمهها و رويش گياهان رنگارنگ، گلها و درختان و سپس فرسايش
و زرد شدن و خشكيدن كه در تمام اين گردش و حركت جلوههاى گونهگون حيات از هر كدام
در هر مرحله نوعى سود و بهره عايد انسانها مىشود از چشمهسارهاى سرمايه حيات، از
گياهان سبز و رنگارنگ غذاها و داروها و تمام نيازهاى طبيعى سپس از خشك شدنشان
ذخيره غلّات و دانهها و از تمام اينها سيماى هستى بخش و تجلّى آفريدگار لطيف و
آگاه كه براستى با تفكّر در آيه فوق روح تشنه آدمى از علم و هنر و آگاهى سيراب
مىشود و پس از آن مىگويد(
إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْرى لِأُولِي الْأَلْبابِ) براستى كه براى هر صاحب خردى انديشمند يادى و ذكرى از جهاندار
ازلى و ابدى است( بگفته سعدى: