أصمعى[1] گفته است،
اصل حفد- پا در جاى پاى ديگر نهادن و دنبال او رفتن و باو پيوستن است.
حفر
: خداى تعالى گويد: (وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ- 103/ آل عمران).
يعنى: محلّ كنده شده و گود كه آن را-
حَفِيرَة- نيز گويند.
حَفْر- خاكى است كه از گودى و حفره خارج شده
است مثل- نقض يعنى چيزى كه شكسته مىشود. مِحْفَار- مِحْفَر- مِحْفَرَة- وسيله حفّارى است (اسم ابزار كندن و حفّارى است كه در زبان عرب اسم
آلت بر اوزان مفعل، مفعلة،
[1] ابو سعيد، عبد الملك اصمعى از دانشمندان بزرگ لغت و نحو در
قرن دوّم هجرى است كه در اخبار و نوادر و داستانهاى نمكين عرب و غرائب داستانها،
دستى داشته است و بر درگاه رشيد و مأمون عبّاسى مىرفته است اكثر كتب لغت و تفاسير
نامش را و نظرش را ذكر كردهاند، مىگويند خود اصمعى گفته است شانزده هزار ارجوزه(
قصّههاى پر رجز- شعر و نثر حماسى و نمكين) بياد داشته.
اسحق موصلى مىگويد: ديده نشد كه اصمعى مدّعى دانشى باشد و
حال اينكه در علوم مخصوص بخود منحصر بفرد بود خودش مىگويد در تفسير كتاب و سنّت
دست ندارم. مأمون هم مشكلات علمى و ادبى را بمنزلش مىفرستاد تا پاسخ گويد زيرا
ديگر پير و فرتوت شده بود. هارون الرّشيد شيطان الشعر، لقبش داده بود، و گهى هم
داستانها از خود جعل مىكرد بگفته قاضى ابن خلكان تأليفات زيادى داشته از آن جمله:
خلق الانسان- الاجناس- المقصور- الممدود- كتاب صفات- كتاب
خيل- كتاب ابل- كتاب وحوش- كتاب فعل و أفعل- كتاب اضداد- كتاب مياه العرب- كتاب
الاراجيز- كتاب( ما اتّفق نقطه و اختلاف معناه) وفاتش سال 217 هجرى است.( وفيات
الاعيان/ ابن خلكان ج 2 ص 349).