گفتهاند: تَحَفُّظ-
كم عقلى است، حقيقت اينست كه كسى با كمى قوه حافظه خود را براى حفظ كردن بزحمت
مىاندازد و چون نيروى حافظه يكى از اسباب عقل و خرد است، تحفّظ- را در معنى كم
عقلى بكار بردهاند تفسير و معنى آن را چنانكه مىبينى گسترش دادهاند و گفته شده- تَحَفُّظ- يعنى كم عقلى.
حَفِيظَة- خود دارى از خشم و ناروا و خشمى كه
محافظت بر آن لازم است سپس در باره واژه خشم و غضب هم حفيظة- بكار رفته و گفته
شده:
أَحْفَظَنِي فلان- يعنى او مرا خشمگين
نمود.
حفو
: الإِحْفَاء فى السّؤال- شتاب داشتن در
سؤال و پياپى پرسيدن، الإحفاء فى الإلحاح- پياپى اصرار و ستيزه كردن.
الإحفاء فى المطالبة- پى در پى خواستن و تقاضا كردن.
الإحفاء فى البحث- پافشارى در بحث و سخن براى شناختن حال چيزى يا
كسى.
و بر وجه و معنى اوّل عبارات:
أَحْفَيْتُ السّئوال- و- أحفيت فلانا
فى السّئوال (سؤال را پياپى تكرار كردم، او را سؤال پيچ كردم) است.
خداى تعالى گويد: (إِنْ يَسْئَلْكُمُوها فَيُحْفِكُمْ تَبْخَلُوا- 37/ محمّد).
يعنى: (هر گاه چيزى از شما مىخواهد و اصرار مىكند شما بخل
مىورزيد).
اصل اين معنى از- أَحْفَيْتُ الدّابة- است يعنى در مهربانى بآن حيوان مبالغه كردم بطوريكه پايش
نرم و سمّش سبك است و ستورى است كه در اثر مهربانى زياد هميشه در راه رفتن سبك
مىرود، مىگويند: حَفِيَ، حَفاً و حُفْوَة، و از اين فعل عبارات:
أَحْفَيْتُ- يعنى ظاهر موى سبيل (شارب)
را تماما چيدم.