و خداى عزّ و جلّ گويد: (الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ- 147/ بقره).
(وَ إِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ-
149/ بقره).
سوّم- حقّ، بمعنى اعتقاد داشتن و باور داشتن در چيزى است كه يا آن
باور يا واقعيّت آنچيز و در ذات او مطابقت با حقّ دارد، چنانكه مىگوئيد اعتقاد او
در بعث و پاداش و مكافات و بهشت و دوزخ حقّ است.
چهارم- حقّ يعنى هر كار و سخنى كه بر حسب واقع آنطور كه واجبست، و
باندازهاى كه واجب است و در زمانى كه واجب است انجام مىشود، چنانكه مىگوئيم، كار
تو حقّ است و سخن تو نيز حقّ.
خداى تعالى گويد: (كَذلِكَ حَقَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ- 33/ يونس).
صحيح است كه مراد از حقّ در اين آيه خداى تعالى باشد و همينطور ممكن
است مراد از آن حكمى بنابر اقتضاى حكمت باشد كه همان حقّى است
[1] قسمتى از آيه 213/ بقره است كه فلسفه وجودى بعثت پيامبران و
كتابهاى آسمانى را بيان مىكند و مىگويد:( مردم در باره حق بودن قيامت و حيات
دنيا باورى نداشتند و در اين باور همسان بودند سپس خداوند پيامبران را برانگيخت و
با ايشان كتابهائى بحقّ فرستاد تا محتواى راستين آن كتابها و رسولان در باره قيامت
و حيات دنيا حكم كنند سپس بخاطر حسادت و ستمهائى كه ميانشان بود باورهاى مختلف
پيدا كردند و آنهائيكه ستمكار، و ياغى و سركش بودند نخواستند بپذيرند كه قيامت و
مكافات اعمالشان حقّ است بنابر اين خداوند كسانى را كه ايمان آوردند و بآنچه كه
ديگران نگرويده بودند و اختلاف داشتند و بحق هدايت نمود و خداوند كسانى را كه بغى
و ستم نمىكنند و بحقّ ايمان دارند راه مستقيم را بايشان مىنمايد.