چنين است كه مىگويد: به پروردگارت سوگند
ايمان ندارند مگر اينكه ترا در اختلافشان حكم قرار دهند و سپس نسبت بفرمان و
داوريت در دلهاى خود سختى و مشكلى نيابند و براستى تسليم امرت شوند و آنرا گردن
نهند- 65/ نساء) اگر گفته شود:
حكم بالباطل- معنيش اين است كه حكم باطل را اجرا كرد و بجريان
انداخت.
حِكْمَة- يعنى بحقّ رسيدن با علم و عقل، پس حكمت
از خداى تعالى شناسايى اشياء و ايجاد آنها از سوى اوست بر نهايت استوارى، و حكمت
از انسان شناختن موجودات و انجام نيكىها و خيرات است، و اين همان چيزى است كه
قرآن با آن لقمان را توصيف كرده است.
در اين سخن خداى عزّ و جلّ كه (وَ
لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ- 12/ لقمان) و تمام حكمت را
با وصفى كه از آنها نموده خبر داده است، اگر در باره خداى تعالى گفته مىشود كه
او- حكيم- است معنايش بر خلاف معنائى است كه ديگرى با آن وصف مىشود، از اين روى
خداى تعالى گويد: (أَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ
الْحاكِمِينَ- 8/ تين).
و نيز اگر قرآن با واژه حكيم توصيف مىشود براى اينست كه قرآن در
برگيرنده و متضمّن حكمت است مانند آيه (الر- تِلْكَ آياتُ
الْكِتابِ الْحَكِيمِ- 1/ يونس) و بر اين اساس
آيه (وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنَ الْأَنْباءِ ما فِيهِ مُزْدَجَرٌ حِكْمَةٌ
بالِغَةٌ- 4/ قمر).
(در آنچه از اخبار نهى شده از آنها بر ايشان آمده است كه انجام ندهند
حكمتى و سخنى راست و رساست).
گفتهاند: حكيم- در معنى- محكم- است مثل آيه (أُحْكِمَتْ آياتُهُ- 1/ هود) هر دو صحيح است
براى اينكه آن آيات داراى حكمى است محكم و مفيد، پس هم معنى حكيم و هم محكم در آن
هست.
حكم- اعمّ از حكمت است، پس هر حكمتى، حكمى است و هر حكمى حكمت نيست
زيرا حكم- داورى بچيزى عليه چيز ديگر است كه مىگويند: او