و (يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنَّهُمْ لَمِنْكُمْ وَ ما هُمْ مِنْكُمْ- 56/ توبه).
و (يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ لِيُرْضُوكُمْ-
62/ توبه).
شيء مُحْلِف- چيزى كه انسان را به سوگند
و پيمان مىكشاند.
كميت مُحْلِف-
اسبى كه در اصالت و خوبى و سرخ فامى آن ترديد باشد و يكى قسم بخورد كه اصيل است و
يكى هم سوگند بخورد كه خوب و سرخ است.
مُحَالَفَة- يعنى سوگند خوردن براى
يكديگر و بعدا واژه- محالفة- در معنى ملازمت و پايدارى محض قرار گرفته و گفته شده- حِلْفُ فلان و
حَلِيفُهُ- هم سوگند و هم پيمان و ملازم او، پيامبر 6 فرمود:
فلان حَلِيف
اللّسان- يعنى او آنقدر بيان و زبانش قاطع است كه گوئى كلامش را با سوگند ادا
مىكند و مطابق نظر طرف حرف مىزند، يا اينكه چيزى از سخنش پنهان نيست، و صريح و
تند است.
حَلِيف الفصاحة- يعنى سخنش با فصاحت قرين است.
حلق
: الحَلْق يعنى گلو و مجراى غذا و آب، حَلَقَهُ: گلويش را بريد و سپس واژه
حلق براى چيدن موى و كندن و بريدن آن به كار رفته و گفتهاند: حَلَقَ شعره- مويش را چيد.
[1] اصل- حلف- چنانكه در متن ذكر شده بمعنى سوگند، و همپيمانى و
هميارى و انفاق است ولى قبل از اسلام اين پيمانها براى جنگ با ديگران و فتنه
انگيزى بود چنانكه دو قبيله همپيمان مىشدند كه عليه قبيله ديگر بجنگند و در غارت
اموالشان شريك باشند لذا پيامبر6 اينگونه حلف و پيمان زيانمند را در اسلام نهى
فرمود و خداوند هم در قرآن يارى و همپيمانى و اتّفاق را بر اساس نيكى و تقوا بنا
نهاده نه بر گناه و غارتگرى، چنانكه امروز هم ابر قدرتهاى استعمارگر چنان
پيمانهايى سود طلبانه عليه يكديگر، و ساير ملّتها مىبندند، ولى قرآن مىفرمايد:
(
تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ
الْعُدْوانِ- 2/ مائده) بر
اساس نيكى و تقوى پيمان ببنديد و بر گناه و دشمنى پيمان نبنديد.
حلف الفضول- هم براى يارى كلّ ستمديدگان بوده نه قومى، و
قبيلهاى.