responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن نویسنده : راغب اصفهانى، حسين بن محمد    جلد : 1  صفحه : 537

أَحْلَمَتِ‌ المرأه- آن زن فرزندانى بردبار زائيد.

خداى تعالى گويد: (إِنَّ إِبْراهِيمَ‌ لَحَلِيمٌ‌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ‌- 75/ هود) يعنى: براستى كه ابراهيم شكيبا و بسيار دعا كننده و پيوسته متوجّه به خدا است.

و آيه (فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ‌- 101/ صافّات): به فرزندى كه در او نيروى پايدارى و شكيبائى يافت مى‌شود مژده‌اش داديم.

و (وَ إِذا بَلَغَ الْأَطْفالُ مِنْكُمُ‌ الْحُلُمَ‌- 59/ نور): زمان بلوغ زيرا در آنحال حلم و شكيبائى سزاوار اوست.

حَلَمَ‌ فى نومه‌ يَحْلُمُ‌ حِلْماً و حُلُماً يا حُلْماً و تَحَلَّمَ‌ و احْتَلَمَ‌ و حَلَمْتُ‌ به فى نومى: همه در معنى خواب ديدن است.

خداى تعالى گويد: (قالُوا أَضْغاثُ‌ أَحْلامٍ‌- 44/ يوسف) (گفتند خوابهاى پريشان است).

حَلَمَة- بوزينه بزرگ، زيرا به نظر بردبار و صبور مى‌آيد چون زياد آرام است.

حَلَمَة الثّدى- يعنى پستان بزرگ كه تشبيهى از همان- حلمة- يعنى ميمون با وقار و بزرگ است.

به دليل ناميدن پستان به قراد (ميمون بزرگ) در شعر شاعر كه مى‌گويد:

كأنّ قرادى زوره طبعتهما

بطين من الحولان كتّاب أعجمى‌[1]

حَلِمَ‌ الجلدُ- در وقتى بكار مى‌رود كه پوست بدن كنه مى‌زند.

حَلَمْتُ‌ البعير- كنه‌ها را از شتر دور كردم، و مى‌گويند:

حَلَّمْتُ‌ فلانا- با او مدارا كردم تا سكونت و آرامش يابد، اين عبارت از


[1] اين شعر با اختلاف الفاظ نقل شده است و البتّه واژه اعجمى كه در متن آمده درست نيست بلكه- اعجم- بايد باشد در مآخذ ديگر چنين است:

سألتُ حبيبى الوصلَ منه دُعابَةً

و أعْلَمُ أنَّ الوصل ليس يكونُ‌

فمَاسَ دلالًا و ابتهاجاً و قال لى‌

برفقٍ مجيباً( ما سألتَ يَهُونُ)

نام کتاب : ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن نویسنده : راغب اصفهانى، حسين بن محمد    جلد : 1  صفحه : 537
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست