مىگويند: حَلِيَ يَحْلَى- يعنى با زيور پيراسته شد.
خداى تعالى گويد: (يُحَلَّوْنَ فِيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ-
31/ كهف) و (وَ حُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّةٍ- 21/ نساء) كه- الحلية- نيز گفته شده چنانكه در آيه (أَ وَ مَنْ يُنَشَّؤُا فِي الْحِلْيَةِ- 18/ زخرف) آمده است.
(أساور جمع- اسوار- يعنى دستبندهاى نقرهاى و طلائى يا دستياره).
حمم
: الحَمِيم: آب داغ و سوزان، خداى
تعالى گويد:
(وَ سُقُوا ماءً حَمِيماً- 15/ محمّد) و (إِلَّا حَمِيماً وَ غَسَّاقاً-
25/ نباء) (غسّاق آب كم و بد بو است).
و (وَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَمِيمٍ- 4/ يونس) (كفّار را جز نوشيدن از آب سوزان نيست).
و (يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمِيمُ-
19/ حجّ).
و (ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَيْها لَشَوْباً مِنْ حَمِيمٍ- 67/ صافّات).
شوب يعنى آب اندك و آميخته با چيزى يا عصاره و مايع رقيق و كم).
حَمَّة- آب معدنى گرم و سوزان كه از چشمه
برآيد.
[1] قوم موسى در غياب او به طور رفته بود از ذوب كردن زيور آلات
و فلزّات خود جسدى و شكلى از گوساله ساختند كه از سوراخ دهان و مخرجش در اثر وزش
باد بانگى بر مىآمد، كه براى هشدار ايشان از جهل و غفلت خداوند مىگويد:
( أَ
لَمْ يَرَوْا أَنَّهُ لا يُكَلِّمُهُمْ وَ لا يَهْدِيهِمْ سَبِيلًا اتَّخَذُوهُ وَ
كانُوا ظالِمِينَ- 148/
اعراف).
يعنى: آيا نمىبينيد كه گوساله با انسان سخن نمىگويد و به
راهى هدايتشان نمىكند ولى چون ستمكار بودند گوساله پرستيدند.
استدلال شگفت انگيز قرآن بر اينكه بتهاى گوناگون راهى بهدايت
نشان نمىدهند و اين كه آن بتها هميشه در طول تاريخ مورد پرستش ظالمين هستند
نشانهاى و دليلى است بر اينكه مورد پرستش و عشق ستمگران همواره عواملى غير خدايى
است و گوساله وش.