و نيز عبارت- حَمَيْتُ أنفى مَحْمِيَةً- يعنى با غيرت و تعصّب حمايت كردم تا ننگ و عار دور شود.
حَمَيْتُ المريض حَمْياً- مريض را پرهيز دادم.
خداى عزّ و جلّ گويد: (وَ لا حامٍ- 103/ مائده) گفتهاند- حام شتر فحل و نرينه است كه پس از ده بار آبستن نمودن سوار شدن بر آن ممنوع مىشود.
أَحْمَاء المرأة- حاميان زن كه خويشان شوهر اويند و از او حمايت مىكنند آنها را- حَمَاهَا، حَمُوهَا، حَمِيهَا- گويند (در حال نصب و رفع و جرّ).
و در بعضى لغات با همزه اداء مىشود، مىگويند- حمء- مثل- كمء- (ترنجبين).
[حمأ]
: حَمْأَةٌ و حَمَأٌ يعنى گل سياه و بدبو.
خداى تعالى گويد: (مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ- 26/ حجر).
حَمَأْتُ البئر گل آن چاه را بيرون آوردم.