حَاوَتَنِي فلان- او مرا همچون ماهى در
آب، فريب داد.
حيد
: خداى عزّ و جلّ گويد: (ذلِكَ ما كُنْتَ
مِنْهُ تَحِيدُ- ق/ 19) آن همان چيزى است كه تو از آن عدول
مىكردى و مىگريختى.
حيث
: حَيْثُ عبارت است از جاى نامعلوم و مبهم و با
جملهاى كه بعدش مىآيد تشريح مىشود و آن را معيّن مىكند.
مثل آيات: (وَ حَيْثُ ما كُنْتُمْ- 144/ بقره) يعنى از جائى كه بوديد.
(وَ مِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ- 149/ بقره) از جايى
كه خارج شدى يا از زمانى كه خارج شدى.
حوذ
: الحَوْذ يعنى رفتن شتربان از پشت سر و دنبال
شتران، و راندن آنها با زجر و سختى، گفتهاند:
حَاذَ الإبل
يَحُوذُهَا- يعنى او را بسختى راند و حركت داد.
در آيه (اسْتَحْوَذَ
عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ- 19/ مجادله) يعنى شيطان با استيلاء و
چيرگى آنها را راند (قسمتى از آيه اين است كه مىگويد-
فَأَنْساهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ- يعنى ياد خدا را برايشان
فراموشى داد، أُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطانِ هُمُ
الْخاسِرُونَ، پس چنان كسانى كه ذكر خدا را فراموش كردهاند حزب شيطانند و در
زيانكارى هستند و نوميدند، شيطان بر آن چيره است و قافله سالارشان) و يا اينكه
معنى فوق در آيه (اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ-
19/ مجادله) از عباراتى است كه مىگويند استحوذ العير على الأتان يعنى شتر فحل و
نرينه بر پشت مادينه چيره شده، گفته مىشود:
واژه- اسْتَحَاذَ-
از نظر قياس صحيح است كه از- حاذ، يحوذ، استحاذ- استحوذ باشد، استعاره اين واژه در
معنى- اقتعده الشّيطان و ارتكبه- است يعنى شيطان او را بر نشاند و از كار انداخت، أَحْوَذِيّ- هم يعنى سبكرو و با مهارت
كه از حَوْذ- يعنى راندن گرفته شده.
حور
: الحَوْر يعنى تردد يا از نظر فكر و انديشه و يا
با لذّات.