responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن نویسنده : راغب اصفهانى، حسين بن محمد    جلد : 1  صفحه : 559

و در باره صفت و كار صيّاد بودن نيز نسبت به حواريون از اين جهت است كه نفوس و جانهاى مردم را از حيرت و سرگردانى به سوى حقّ راهنمائى مى‌كردند.

پيامبر 6 فرمود:

«الزّبير ابن عمّتى و حوارىّ».

و نيز فرمود:

«لكلّ نبىّ حوارىّ و حوارىّ الزّبير».

كه منظور تشبيهى بيارى كردن آنهاست كه به- حوار- تشبيه شده است، چنانكه گفت:

(مَنْ أَنْصارِي إِلَى اللَّهِ، قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ‌- 52/ آل عمران).

حوج‌

: الحَاجَة إلى الشّي‌ء- يعنى نياز به چيزى با علاقه بآن چيز.

جمع حَاجَة- حَاجَات‌ و حَوَائِج‌- است و فعل آن- حَاجَ‌، يَحُوجُ‌ احْتَاجَ‌ است.

خداى تعالى گويد: (إِلَّا حاجَةً فِي نَفْسِ يَعْقُوبَ قَضاها- 68/ يوسف).

يعنى: (مگر آن نيازى كه در دل يعقوب بود، خواست كه بر آورده شود).

و آيه (حاجَةً مِمَّا أُوتُوا- 9/ حشر).

حَوْجَاء- يعنى حاجت و نياز.

حَاج‌- ترنجبين و نوعى گياه خاردار (جمع حاج- معنى: ترنجبين- حاجة- ولى- حاجّ- در معنى حجّ كننده، جمعش حجّاج حجيج و حجّ- است).

حير

: حَارَ، يَحَارُ، حَيْرَةً، اسم فاعلش- حَائِر و حَيْرَان‌- و فعل ديگر- تَحَيَّرَ و اسْتَحَارَ- است، يعنى افسوس خوردن و دو دل شدن در كار و سرگردانى.

خداى تعالى گويد: (كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّياطِينُ فِي الْأَرْضِ‌ حَيْرانَ‌- 71/ انعام).

يعنى: (همچون كسى كه شياطين او را در زمين از راه برگرداند تا حيران بماند).

و نيز- حَائِر- جائيكه آبش فراوان امّا راكد است.

شاعر گويد:

... و اسْتَحَارَ شبابها[1]

، يعنى كامل شدن و رسيدن بسنّ بلوغ و


[1] نام شاعر ابو دويب است كه شعرش در ديوان هذلين آمده مى‌گويد:

سألتُ حبيبى الوصلَ منه دُعابَةً

و أعْلَمُ أنَّ الوصل ليس يكونُ‌

فمَاسَ دلالًا و ابتهاجاً و قال لى‌

برفقٍ مجيباً( ما سألتَ يَهُونُ)

نام کتاب : ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن نویسنده : راغب اصفهانى، حسين بن محمد    جلد : 1  صفحه : 559
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست