responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن نویسنده : راغب اصفهانى، حسين بن محمد    جلد : 1  صفحه : 561

نشود) چيزى از آن كم نمى‌شود.

امّا در اين واژه تو مى‌گويى- حاش و حاشى (و فقط اسماء و افعال هستند كه حروفشان كم مى‌شود).

عدّه‌اى هم واژه حاش را اصل و از ريشه خودش مى‌دانند يعنى از لفظ حوش- بمعنى وحش كه همان جانور وحشى است، و از اين معنى عبارت:

وحشىّ الكلام- يعنى سخن نامأنوس يا غريب و پيچيده است، و نيز گفته شده- حوش- يعنى پريان مذكّر كه عبارت:

وحشة الصّيد- يعنى ترس و گريز پائى شكار به آن نسبت داده شده.

أَحَشْتَهُ‌- باطراف شكار رفتى براى اين او را بسوى دام برگردانى.

احْتَوَشُوهُ‌ و تَحَوَّشُوهُ‌- يعنى باطرافش رفت.

حَوْش‌- از يك طرف غذا خوردن است، كه بعضى واژه- حوش را در اين معنى مقلوب- حشى- كه از حاشية- است مى‌دانند.

گفته شده: و ما أُحَاشِي‌ من الأقوام من أحد[1].

يعنى: از هيچيك آن قوم كناره نمى‌گيرم گويى كه مى‌گويد نمى‌گذارد كه كسى مرا از آنها استثناء كند و جدا بداند كه نشانه برترى من بر او باشد.

شاعر گويد:

و لا يَتَحَشَّى‌ الفحل إن أعرضت به‌

لا يمنع المرباع منه فصيلها[2].

حيص‌

: خداى تعالى گويد: (هَلْ مِنْ‌ مَحِيصٍ‌- 36/ ق) و (ما لَنا مِنْ مَحِيصٍ‌- 21/ ابراهيم).


[1] مصراع فوق از نابغه ذبيانى و مصراع اوّل اين است:

سألتُ حبيبى الوصلَ منه دُعابَةً

و أعْلَمُ أنَّ الوصل ليس يكونُ‌

فمَاسَ دلالًا و ابتهاجاً و قال لى‌

برفقٍ مجيباً( ما سألتَ يَهُونُ)

[2] شعر از باهلى است مى‌گويد: اگر شتر فحل را مادينه‌ها برسد استثناء نمى‌كند و از رسيدن نوزاد كوچك هم بمادرش مانع نمى‌شود.

نام کتاب : ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن نویسنده : راغب اصفهانى، حسين بن محمد    جلد : 1  صفحه : 561
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست