اصل اين واژه از- حيص بيص[1]
يعنى شدّت و سختى گرفته شده است.
حَاصَ عن الحقّ يحيص- يعنى از حقّ دور و منحرف
شد و به سختى و ناروا رسيد، و امّا:
از- حوص- يعنى دوختن چرم و پارچه، عبارت:
حصيت عين الصّفر- چشمم را به شاهين دوختم، است.
حيض
: حَيْض خونى كه در وقت و حالتى مخصوص از رحم
خارج مىشود.
براى اينكه مصدر اينگونه فعل بر وزن- مفعل مىآيد مثل معاش و معاد. و مَحِيض هم يعنى وقت و مكان و خروج خون.
شاعر گويد:
لا يستطيع بها القراد مقيلا.
يعنى جايى براى قيلوله و خواب نيمروز و استراحت يافت نمىشود. هر چند
كه گفتهاند- مقيل مصدر است، و گفته شده:
ما فى برّك مكيل و مكال- يعنى در گندمت وزن و پيمايش نيست.
حوط
: الحَائِط، ديوارى كه مكانى را محدود
و احاطه مىكند، إِحَاطَة دو وجه دارد:
اوّل- احاطه در اجسام، مثل- أَحَطْتُ بمكان كذا- آن مكان را احاطه كردم
[1] حيص و بيص يكى از دانشمندان قرن 6 هجرى است، فقيهى شافعى و
اديبى است شاعر و ماهر در اكثر علوم متداوله زمان خودش، در روضات الجنّات نوشته
شده كه حيص و بيص از شعراى اماميّه بوده امّا قاضى ابن خلكان او را شافعى مىداند
در شرح حالش نقل كرده از قول شيخ نصر اللّه بن مجلى كه از ثقات اهل سنّت و جماعت
است كه مىگويد:
حضرت على( ع) را در خواب ديدم و گفتم يا امير المؤمنين مكّه
را فتح مىكنيد و باز هم طرف ابو سفيان را رعايت كرده خانهاش را جاى امن قرار
دادهايد امّا در روز عاشورا نسبت بفرزندت حسين( ع) چهها كه نكردند آنحضرت باو
گفته آيا اشعار- حيص و بيص- را كه در اين معنى گفته نشنيدهاى گفتم نه فرمود آنها
را از او استماع كن بيدار شدم بخانه حيص و بيص شتافتم و گفت اين اشعار را در همان
شب سروده است: